مریض که میشوی
پرستار میشوم …
میآیم و مینشینم کنار تخت دلتنگی ات
موهایت را
با دستانم نوازش میکنم
میروم و قرص “ماه ” را برایت می آورم!
تب که میکنی
در حوض شب پاشویه ات میکنم
حوضی که همان قرص در آن است
و پتوی نم دار ابر را
رویت میکشم
دستانت را در دستم میگیرم
و تا خود صبح برایت دعا میخوانم
غصه نخور نازنین من
تا خورشید سلامی دوباره کند
خوب شده اي …
نه طبق ِ مُد دوستت دارم
نه به حکم سنت!
همه ی چیز بنا بر فطرت است
“خوب ها”
دوست داشتنی اند…
http://music-bass.ir/index.html
اگر نشانیاَم را بپُرسند،
میگویم:
تمامِ پیادهروهای جهان!
اگر گُذرنامه بخواهند،
چشمانِ تو را نشانشان می دهم !
میدانم که سفر کردن به دیارِ چشمانت،
حقِ طبیعیِ تمامِ مَردُمِ دُنیاست !
http://music-bass.ir/index.html