شبی تار است و ظلمانی در آن نوری ز عشقی نیست چرا صبحی نمی گردد بتابد شمس جاویدان؟ به پایان می رسد این سوز سرما «مخلص صادق» رود این فصل سرما می رسد روزی چو تابستان
شده چون عقرب جرّاره هر دَم می زند نیشی نمی روید گلی ، باغی خزان گردیده این بُستان صدای جغد شب می آید از ویرانه ها امشب نمی باشد در این باغ خزان مرغ دلی خوشخوان
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Showing 400 out of 1683
ویرایش پیشنهاد
افزودن ردیف
لایه خود را حذف کنید
آیا مطمئن هستید که می خواهید این ردیف را حذف کنید؟
بررسی ها
برای فروش محتوا و پست های خود، با ایجاد چند بسته شروع کنید. کسب درآمد
پرداخت با کیف پول
هشدار پرداخت
شما در حال خرید اقلام هستید، آیا می خواهید ادامه دهید؟