من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن من ندیدم بیدی سایه اش را بفروشد به زمین رایگان می بخشد نارون شاخه ی خود را به کلاغ هر کجا برگی هست شور من می شکفد مثل یک گلدان می دهم گوش به موسیقی روییدن
من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن من ندیدم بیدی سایه اش را بفروشد به زمین رایگان می بخشد نارون شاخه ی خود را به کلاغ هر کجا برگی هست شور من می شکفد مثل یک گلدان می دهم گوش به موسیقی روییدن
آدم ها می آیند خودشان را نشان می دهند اصرار می کنند برای اثبات بودنشان و ماندنشان اصرار می کنند که تو نیز باشی همراهشان همان آدم ها وقتی که پذیرفتی بودنشان را وقتی که باورشان کردی به سادگی می روند و تو می مانی با باوری که
پشیمانی، نتیجه شتاب در انتخاب است. یک تصمیم نادرست و به دنبال آن یک گزینش، می تواند باعث ایجاد حالت تأسف و پشیمانی گردد ؛ اما این نگرانی برای شخصی که در تصمیم گیری خود، فرداها را در نظر می گیرد، وجود ندارد ؛ زیرا اوّلْ اندیشیده و سپس انتخاب و حرکت کرده است!