در قیامت عابدی را دوزخش انداختند هرچه فریادش جوابش را نمی پرداختند داد می زد خوانده ام هفتاد سال هرشب نماز پس چه شد اینک ثواب آن همه راز و نیاز یک ندا آمد چرا تهمت زدی همسایه ات تا شود این گونه حالت این جهنم خانه ات گفت من در طول عمرم گر زدم یک تهمتی ظلم باشد زان بسوزم، ای خدا کن رحمتی آن ندا گفتا همآنکس که زدی تهمت براو جملگی هفتاد سال جمع کرده بودش ابرو
تمرین کنیم به غم کسی نخندیم به راحتی ازیکدیگر گذر نکنیم بردیگری تهمت ناروا نبندیم و حریم آبروی دیگری را بدون اجازه وارد نشویم دنیا دو روز است هوای دل یکدیگررا بیشتر داشته باشیم…
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Showing 1157 out of 1950
ویرایش پیشنهاد
افزودن ردیف
لایه خود را حذف کنید
آیا مطمئن هستید که می خواهید این ردیف را حذف کنید؟
بررسی ها
برای فروش محتوا و پست های خود، با ایجاد چند بسته شروع کنید. کسب درآمد
پرداخت با کیف پول
هشدار پرداخت
شما در حال خرید اقلام هستید، آیا می خواهید ادامه دهید؟