زیر لب گفتم دوستت دارم
میدانستم که از این فاصله صدایم را نمیشنود
با خودم گفتم شاید نباید به این سفر میرفتم. شاید نباید از او دور میشدم.
#پس_از_تو
#جوجو_مویز
دلا مشتاق دیدارم غریب و عاشق و مستم
کنون عزم لقا دارم من اینک رخت بربستم
تویی قبله همه عالم ز قبله رو نگردانم
بدین قبله نماز آرم به هر وادی که من هستم
مرا جانی در این قالب وانگه جز توم مذهب
که من از نیستی جانا به عشق تو برون جستم
اگر جز تو سری دارم سزاوار سر دارم
وگر جز دامنت گیرم بریده باد این دستم
بشستم دست از گفتن طهارت کردم از منطق
حوادث چون پیاپی شد وضوی توبه بشکستم
خوشم با شمیم بهاری که نیست
غباری که هست و سواری که نیست
به دنبال این رد خون آمدم
پی دانه های اناری که نیست
مگردید بیهودهای همرهان
به دنبال آیینه داری که نیست
به کف سنگ دارم ولی میدوم
پی شیشه های قطاری که نیست
تهمتن منم تیر گز میزنم
به چشمان اسفندیاری که نیست
دو فصل است تقویم دلتنگیام:
خزانی که هست و بهاری که نیست...
مینا محمودی
Delete Comment
Are you sure that you want to delete this comment ?