تماشا کردن
وبلاگ
صفحات
بیشتر
Posts
کاربران
گروه
انجمن
شغل ها
بودجه
اگر عالم بود خندان مرا بیتو بود زندان بس است آخر بکن رحمی بر این محروم زندانی اگر با جمله خویشانم چو تو دوری پریشانم مبادا ای خدا کس را بدین غایت پریشانی
عشرتی گر هست دلها را به هم جوشیدن است کی شود یک دانه ی انگور را تنها شراب !!
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی کاهش جان تو من دارم و من میدانم که تو از دوری خورشید چها میبینی
ﻣﺮﺍ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﮐﻤﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﮐﻤﯽ ﺑﯽ ﮐﺲ ﮐﻤﯽ ﺍﺯ ﯾﺎﺩﻫﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﺗﺮﮎ ﻣﺎ ﮐﺮﺩﻩ ﺧﺪﺍ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺠﺎ ﺭﻓﺘﻪ …؟ ! ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﻣﺮﺍ ﺁﯾﺎ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﻫﺴﺖ
شاید نمی دانی ولی ، از خود خلاصم ڪرده ای...
یه روز خوب میاد
خیلے ازت ضــــــربه خــــوردم ولـــــے بازم به همـــــہ میگم قشـــــــنگترین اشــــــــــتباه منے
نسخه ے ِ آشفته ے ِ دیوان ِ عُمر ِ ما مَپُرس ..... خط غلط معنی غلط املاءغلط انشاء غلط ..
همه ی کارهایت را بخشیدم. جز آن تردید آخر هنگام رفتنت. که هنوز مرا... به برگشتنت امیدوار نگه داشته
بارگذاری بیشتر
شما در حال خرید اقلام هستید، آیا می خواهید ادامه دهید؟
علیرضا عباسی
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟
Mona2
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟