به ما گفتند باید بازی کنید گفتیم با کی ؟ گفتند با تیم دنیا تا خواستیم بپرسیم بازی چی ؟ سوت آغاز بازی رو زدن . فقط فهمیدیم خدا تو تیم ماست بازی شروع شد و دنیا پشت سر هم به ما گل میزد ولی نمیدونم چرا هر وقت به نتیجه نگاه میکردم امتیاز ها برابر بود تو همین فکر بودم که خدا زد پشتم و خندید و گفت : نگران نباش تو وقت اضافه میبریم حالا بازی کن گفتم آخه چطوری ؟ بازم خندید و گفت : خیلی ساده فقط پاس بده به من !
چیزهایی هست که در طول زمان آن قدر با ما یکی می شوند که حتی اگر بخواهیم توضیحشان دهیم هم کلمات را گم می کنیم ما آدم ها در مورد بعضی دردها به طور شگفت آوری رازداری خوبی هستیم.
بترس از او كه سكوت كرد وقتى دلش را شكستى، او تمام حرفهايش را جاى تو به خدا زد. خدا خوب گوش ميكند و خوب تر يادش مى ماند، خواهد رسيد روزى كه خدا تمام حرفهاى او را سرت فرياد خواهد كشيد. و تو آن روز درك خواهى كرد چرا گفتند دنيا دار مكافات است