بنام عزیزِ عزیزتر زِ جان باسمِ شهِ بی مثالِ لسان فروغِ فروغان شهِ جاودان تهی از غروب و طلوعِ عیان نمایش قدرت لایزال و عهد گرفتن از جدِ بشر توسط خالق ، مبینِ رسالت انسان است، رسالتی که بنیان عقد است و عقد تعهد لازم الاجرا،
من بارها از این مارهای خیز برداشته ، زهر خورده ام. طعم داغ طعنه های تند و بوی حماقت میداد . هضم آنهمه بی مهری ، مشمئز کننده بود اما کشنده نبود. من دریافته ام ، زهرِ آن مارهایِی که زیر خاک پنهان شده اند ، کشنده است . زهرِشان شبیه دروغ است
کجایی ای رفیق رفته در نابود،من اینک در میان شهر بی دروازه قلبت به دنبال رهایی از تو می گردم.کجای قصه مبهم بود؟ وشاید خواب می بینم ،گمانم باز می گردم.که هستی در وجود من؟ من آن تنها سوار خسته از راهم.تماشا کن،من آن فصل جدایی در میان مرد ونامردم،
ای مار هزار پیچِ تفتیده به آتشِ تهی مغزان وی گنج نهفته بر سینه ی کویر روزگاری میخروشیدی و بر دشتها و کشتزارها میچمیدی. چگونه مردنت را باور کنم زنده رود( 1 ) بی همتا
گر پلهای باشد به عمق ترس و وحشت، و سقفی شکننده تر از عهدهایم، زمینی گسستنی تر از بندهایم، و فضایی غمگینتر از شِکوِههایم همه با پا پیمایم و پناه گیرم، قدم گذارم و بر دوش کشم. مرا گاه با اسم آینده ترسانند، گاه بگویند گذشته در کمین توست.
Me gusta
Comentario
Compartir
Showing 976 out of 1937
Editar oferta
Agregar un nivel
Elimina tu nivel
¿Estás seguro de que quieres eliminar este nivel?
Comentarios
Para vender su contenido y publicaciones, comience creando algunos paquetes. Monetización
Pagar por billetera
Alerta de pago
Está a punto de comprar los artículos, ¿desea continuar?