بر آستانه ی جانان، که روضه ی ارم است اگر تو را گذری افتد ای نسیم شمال بگو: ز کوی تو رفتم، به شوق اینکه مرا چو دوستان قدمی چند آیی از دنبال به این امید دگر باز آمدم سویت که بر سر رهم آیی و پرسیم احوال ولی ز خانه تو در رفتن و در آمدنم برون نیامدی ای شمع حجله گاه جمال تغافل تو همانا به من بود مخصوص وگرنه غیر من رانده از حریم وصال دگر هزار کس از شهر رفت و باز آمد که هم مشایعتش کردی و هم استقبال
خلاف ظالم و ممسک، به چشم هوشمند آذر بود داد و دهش، از هر چه در گیتی است خود خوشتر نوای چرخه ی زال مداین، گوش کسری را به حکم عدل، از آواز چنگ باربد خوشتر صدای پای مهمان نخوانده طبع حاتم را ز ذوق جود، از شریان جان در کالبد خوشتر
آذر کسان که با تو دم از شاعری زنند جغدند و جغد را نفس بلبل آرزوست کی گربه پا به جرگ پلنگان نهد اگر از شخص شیر بر تن او در کشند پوست گیرم ذباب، جلوه گر آید به شکل نحل کو نیش بهر دشمن و کو نوش بهر دوست
سر دفتر اصحاب فتوت فرج الله کش رزق جهان را کف بخشنده کفیل است چون سعی جمیلش بود اندر عمل خیر در روز جزا مستحق اجر جزیل است در راه خدا ساخت یکی برکه که آبش شیرین و خنک صافی و خوشبوی چو نیل است بر طینتش، این آب که صافی است گواه است بر همتش این خیر که جاری است دلیل است کرد از پی تاریخ رقم خامه ی آذر: این برکه بر آن کو طلبید آب سبیل است
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Showing 648 out of 1684
ویرایش پیشنهاد
افزودن ردیف
لایه خود را حذف کنید
آیا مطمئن هستید که می خواهید این ردیف را حذف کنید؟
بررسی ها
برای فروش محتوا و پست های خود، با ایجاد چند بسته شروع کنید. کسب درآمد
پرداخت با کیف پول
هشدار پرداخت
شما در حال خرید اقلام هستید، آیا می خواهید ادامه دهید؟