یلدا پاییز رفت و روح و جسمم غرق در سرماست روز نیازم به تو و دستان تو حالاست با دستِ خالی آخر این فصل عاشق کش هی بغض ها را میشمارم، جوجه کم پیداست تنها دلیل یخ زدن دی ماه و برفش نیست سرما دوچندان میشود وقتی دلی تنهاست بیهوده میبافم کلاه و مطمئن هستم هر راهکاری غیر آغوش تو بی معناست روزی سیاهِ چشمهایم خوشترین شب بود حالا میان دستهامان صد شب یلداست ترجیح دادی غرق باشی توی چشمی که با آسِمانِ آبیَش همسفره ی دریاست بر روی سفره پسته دارد اشک میریزد بعد از تو خانه میزبان غصه و غمهاست محتاج شرحِ حال و روزم نیستم، وقتی گلبرگهای زردِ روی گونهام گویاست با یک انارِ پر تَرَک در سینه میسازم هر آدم عاشق تمام عمر خود رسواست دیوان به دیوان گشتهام، هرچند میدانم امکان برگشتت فقط در خواب و در رویاست
یلدای عاشقان صورت مهتاب را با ابر زندانی کنید عاشقان را چون شب یلداست،قربانی کنید طاقت شبهای طولانی ندارد چشم تر از زمین تا آسمان، پیوسته نورانی کنید پسته ی خندان و خرمالو نمی آید به کار آرزوی خوب باید،خرج مهمانی کنید باید امشب با غم دنیا کمی شادی کنید کافه های تلخ را، دُکّانِ قنّادی کنید یا اگر دیدی مسلمانی نمی آید به کار با عبا بر روی منبر رفته، شیادی کنید خوشه ی پروین دل شب را به یغما برده است خوشه ی انگور را درمان بیداری کنید هر کسی در بزم امشب بیشتر مِی میخورد هوشیار است او،خدایش خوانده دینداری کنید
شب یلدا بنام خدا « شب یلدا » بُلَنـدایِ شبـی در قلبِ تاریخ بنا بِنهاده رسمِ خوب و شیرین زآداب و رسوم پیشی گرفته به اعصارِ کهن ، دورانِ دیرین تَـنـیـده ریشه در فرهنگِ اقوام به سنت ها نشانِ برگِ زریّن شده پِیکِ نشاط و شادی و شور به یُمنَش مردمان را شادمان بین به گِـردِ هـم تمــامِ خانــواده به هرمحفل بساطِ خوانِ رنگین بهـارِ همدلی هـا گشته « یلدا » بمـاند جاودان این رسم و آئین
یلدا یعنی قدر با هم بودن ها را بدانیم که بیشتر کنار هم باشیم که حواسمان به ناب ترین های زندگی مان باشد یلدات مبارک ناب ترین رفیقم اندوهت را به برگها بسپار! واپسین روزهای وشبهای پاییزت بخیر، دوست چهارفصل من! یلدایت پر از مهربانی یلدا مبارک…
إعجاب
علق
شارك
Showing 664 out of 1831
تعديل العرض
إضافة المستوى
حذف المستوى الخاص بك
هل أنت متأكد من أنك تريد حذف هذا المستوى؟
التعليقات
من أجل بيع المحتوى الخاص بك ومنشوراتك، ابدأ بإنشاء بعض الحزم. تحقيق الدخل