شب یلدا شد و مه در کمین است ز عشق پاک خورشیدش غمین است خیالش ،وصال آتش و نور و زمین است که مهشیدی شود گویی همین است شب یلدا و پایان شب درازی است توگویی تقدیر آذر این چنین است
تو پایان خزانی و سرآغاز زمستان تو لبخند بهاری در شبستان تو زیبایی چو خورشیدی که خفته ست به پشت کوه و از چشمی نهفته ست یلدا را گفتم.. گفتم تو را به نام بلندت میشناسند نه به گیسوی کمندت..
مرا به نام خود بخوان همان که در تب تو مُرد همان که سال های سال نشست و ثانیه شِمُرد مرا به نام خود بخوان بخوان عزیز مهربان بخوان که این عطش مرا کشیده تا بدین مکان غمی نشسته بر دلم سکوت و بغض بر لبم بخوان مرا به نام خود مرا به نام خود بخوان
Gusto
Magkomento
Ibahagi
Showing 666 out of 1830
I-edit ang Alok
Magdagdag ng tier
Tanggalin ang iyong tier
Sigurado ka bang gusto mong tanggalin ang tier na ito?
Mga pagsusuri
Upang maibenta ang iyong nilalaman at mga post, magsimula sa pamamagitan ng paglikha ng ilang mga pakete. Monetization
Magbayad sa pamamagitan ng Wallet
Alerto sa Pagbabayad
Bibili ka na ng mga item, gusto mo bang magpatuloy?