برگریزان دلم را نوبهاری آرزوست
شاخهی خشک تنم را برگ و باری آرزوست
پایمال یک تنم عمری چو فرش خوابگاه
چون چمن هر لحظه دل را رهگذاری آرزوست
شمع جمع خفتگانم، آتشم را کس ندید
خاطرم را مونس شب زنده داری آرزوست
شورهزار انتظارم درخورِ گلها نبود
گو برویاند که دل را نیش خاری آرزوست
تا به کی آهسته نالم در نهان چون چشمهسار؟
همچو موجم نعرهی دیوانهواری آرزوست
نورِ ماهِ آسمانم، بستهی زندان ابر
هر دمم زین بستگی راه فراری آرزوست
مخمل زلف مرا غم نقره دوزی کرد و باز
بازیش با پنجهی زربخش یاری آرزوست
بی قرارم همچو گـُل در گلشن از جور نسیم
دست گلچین کو؟ که در بزمم قراری آرزوست
داغ ننگی بر جبینِ روشنِ سیمین بزن
زان که او را از تو عمری یادگاری آرزوست
سیمین_بهبهانی
گفتم که لیلی میشوم، صدبار بدتر
گفتی که مجنون میشوم ، اینهم به آن در
گفتم که بیتابم نکن طاقت ندارم
میسوزد این بیتابیَم هم بال وُ هم پر
گفتی که در بیتابیت من هم شریکم
«یک،یک» مساوی ، میشوی با من برابر
گفتم که زیبایان یکایک بیوفایند
گفتی که تهمت میزنی؟ الله اکبر
گفتم نمیخواهم برو ، این عاشقی را
گفتی که کفران میکنی ، بر عشقْ کافَر؟
لیلی شدم، مجنون شدی، افسانه سر زد
خوشبختی آمد پشتِ در، مستانه زد در
من آسمانها را به عشقت فتح کردم
در کهکشانها عشقِ ما شد عشقِ برتر!
ناگه صدایی آمد و پلکم سبک شد
ای وایِ من، رؤیایِ من در خواب زد پر .
باز دلتنگم... نمی دانم ...تو حتما بیشتر...
مهربانم! دوستت دارم ...تو از من بیشتر؟!
در خیال خود میان دفتر اوهام دل
مینویسم: او مرا از جان و ازتن بیش...تر...
از غبار وهم گردد روزن امید دل -
رقص نورش خوشتر و سوسوی روزن بیشتر
میروی " دامن کشان " از ساحل احساس من
میزنی بر التهاب موج ، دامن بیشتر
میشناسم کوچه های" هفت شهر عشق" را
از کف دست تو و هر کوی و برزن بیشتر
دلخوشم از شعر شور انگیز و می ریزم فقط
آب توی آسیاب بخت دشمن بیشتر
بیتو می گیرد دل دیوانه ی تنهایی ام
میپرد پلک دل از سنگ فلاخن بیشتر
کفتر جَلد تو را تا باز گردانم به بام
دام را گستردهتر گردانم ارزن بیشتر
خاکِ گلدان توام ، ... تا بشکفی در قلب من
مینوازم در خود آهنگ شکفتن بیشتر
کوه عشقم تیشهی غم گر زنی بر سینهام
میگشاید پیش رویت گنج و معدن بیشتر
هرچه بنیانِ دلم را میکنی بی پایهتر
میشود اندیشه در راه تو متقن بیشتر
در حضور خارها هم میشود
یک یاس بود . . .
در هیاهوی مترسکها
پر از احساس بود . . .
می شود حتی
برای دیدن پروانه ها . . .
شیشه های مات یک متروکه را الماس بود . . .
دست در دست پرنده . . .
بال در بال نسیم . .
ساقه های هرز این اندیشه ها را
داس بود . . .
کاش می شد
حرفی از " ای کاش "
ها هرگز نبود . . .
هر چه بود احساس بود و
عشق بود و یاس بود ....
میخواهمت، میدانے اما باورت نیست
فڪرے به جز نامهربانے در سرت نیست
"دیگر" شدے هرچند، اما من همانم
آرے، همان شورے ڪه دیگر در سرت نیست
من دوستت دارم؛ تمام حرفم این است
حرفے ڪه عمرے گفتم اما باورت نیست
من آسمانے بیڪران، روحے بلندم
باور ڪن این ڪوتاهے از بال و پرت نیست
اے ڪاش، از آغاز با من گفته بودی
وقتے توانِ آمدن تا آخرت نیست...
دانلود آهنگ جدید و بسیار زیبای یوسف زمانی به نام زیبای دوست داشتنی
http://music-bass.ir/537/%D8%A....F%D8%A7%D9%86%D9%84%