فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها
    جستجوی پیشرفته
  • وارد شدن
  • ثبت نام

  • حالت شب
  • © 2025 فیس بوک ایران ، شبکه اجتماعی تکواژه ها
    در باره • فهرست راهنما • با ما تماس بگیرید • سیاست حفظ حریم خصوصی • شرایط استفاده • بازپرداخت

    انتخاب کنید زبان

  • Arabic
  • Bengali
  • Chinese
  • Croatian
  • Danish
  • Dutch
  • English
  • Farsi
  • Filipino
  • French
  • German
  • Hebrew
  • Hindi
  • Indonesian
  • Italian
  • Japanese
  • Korean
  • Persian
  • Portuguese
  • Russian
  • Spanish
  • Swedish
  • Turkish
  • Urdu
  • Vietnamese

تماشا کردن

تماشا کردن

وبلاگ

مقالات را مرور کنید

بازار

آخرین محصولات

صفحات

صفحات من صفحات لایک شده

بیشتر

انجمن کاوش کنید پست های محبوب شغل ها ارائه می دهد بودجه
تماشا کردن بازار وبلاگ صفحات من همه را ببین

کشف کردن نوشته ها

Posts

کاربران

صفحات

گروه

وبلاگ

بازار

انجمن

شغل ها

بودجه

محسن افشار
محسن افشار  
5 سال

...

image
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
5 سال

سلام صبح زیبای سه شنبه، ۲۳ دی ۱۳۹۹ زمستانی تون بخیر

image
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

ای پر از عاطفه در قحط محبت با من
کاش می شد بگشایی سر صحبت با من

هیچ کس نیست که تقسیم شود در اینجا
درد تنهایی و بی برگی و غربت با من

از خروشانی امواج نگاهت دیریست
باد نگشوده لبش را به حکایت با من

خواستم پر بزنم با تو به معراج خیال
آسمان دور شد از روی حسادت با من

بعد از این شور غزلهای شکوفا با تو
بعد از این مرثیه و غربت و حسرت با من

گرچه کوچیدی از این باغ ولی خواهد ماند
داغ چشمان تو تا روز قیامت با من . . .

جلیل_صفر_بیگی

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

دستم افتاده به پیشانی و چشمم به در است
که تو را فرصت یک لحظه بسویم نظر است!؟

جستجوی دل بیچاره به جایی نرسید
که ازین کوچه فلان بنت فلان را گذر است؟

مثل خورشید که از پف نگردد خاموش
وازدن های تو بر من همه گی بی اثر است!

باورت نیست که من عاشق صادق باشم
از دلت پرس که از حال دلم با خبر است؟

سر به زانو زده ام تکیه به دیوار غمت
واقف از سینه ی من سر بود و هم کمر است

زیر دندان من آن روز لبت جان میداد
مثل قندی که به آب دهنم غرق و تر است

خانه کس نیست به دنبال تو من می آیم
نقشه ی امشب من شامل صد شور و شر است

آخر سوره ی حمد واژه ی ضالین آید
حال دانم که چرا عشق چنین پر خطر است

بعضی ها آمده اند عیب تو را میگویند
بی خبر اند که دیوانه ی تو کور و کر است

به خودش گفت فنا این چه عجب مخلوقیست؟
آسمانیست؟زمینیست؟ ملک یا بشر است؟

فردین_فنا

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

مگر آدم چقدر وقت دارد
كه بچسبد به دوست داشتن‌هاى نيمه‌كاره
نه جانم!
آدمهاى گذرا
فقط میشوند حال خراب
و يك دل سير پشيمانى
آدم بايد يك جور يكى را بخواهد
كه انگار بدون او
هيچ روزى روزش بخير نشود
و هميشه كنارش باشد ...

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

نگفتمت مرو آنجا، که آشنات منم
در این سراب فنا چشمهٔ حیات منم

وگر به خشم رَوی صد هزار سال ز من
به عاقبت به من آیی که منتهات منم

نگفتمت که به نقش جهان مشو راضی
که نقش‌بند سراپردهٔ رضات منم

نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی
مرو به خشک که دریای باصفات منم

نگفتمت که چو مرغان به سوی دام مرو
بیا که قوّت پروازِ پرّ و پات منم

نگفتمت که تو را ره زنند و سرد کنند
که آتش و تبش و گرمی هوات منم

نگفتمت که صفت‌های زشت بر تو نهند
که گم کنی که سر چشمهٔ صفات منم

نگفتمت که مگو کار بنده از چه جهت
نظام گیرد خلّاق بی‌جهات منم

اگر چراغ‌دلی دان که راه خانه کجاست
وگر خداصفتی دان که کدخدات منم

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

به زندان می‌برد زنجیر گیسویت اسیران را
و چشمانت به هم زد خشکی قانون زندان را

چه زیبا می‌تکانی دامنت را باز با عشوه
به دنبالت کشاندی خاطر مردی غزلخوان را

زمستان بعد تو پیراهنی از برف می‌پوشد
و لبهایت تداعی می‌کند چایی گیلان را

دل ناقابلی دارم به پای عشق می‌ریزم
تب آئینه و نان را، همه پیدا و پنهان را

نسیمی گیسوانت را تکان داد و سپس دیدم
فرو پاشیدن شیرازه‌ی انسان و شیطان را

لب ایوان برای دیدنت هر صبح می‌آیم
به پایت می‌تکانم قالی ایوان و باران را

تویی بانوی دریاها که از امواج موهایت
به دریا می‌دهی آرامش آغوش طوفان را

مرا با بغضهایم باز هم تنها رها کردی
نمی‌دانم نشان کوچه‌های گیج تهران را

فرزاد_فتحی

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
fazel723
fazel723
5 سال

image
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
محسن افشار
محسن افشار  
5 سال

رفتم مرغ فروشی باخود گفتم کم سر بسر صاحب مغازه بزارم گفتم اقا یه مرغ زنده میخوام که شوهر نکرده باشد صاحب مغازه رفت یه مرغ اورد یه چشمش کور بود یه پا هم کوتا و ناقص بود پراش هم ریخته بود گفتم ازکجا میگی این شوهر نداره؟ گفت تو اگر خروس بودی ابنو میگرفتی ؟

image
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
ارشان (جواد) صابر مختاری
ارشان (جواد) صابر مختاری  
5 سال

آیا اوباما دستگیر می شود ؟

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Showing 1251 out of 1837
  • 1247
  • 1248
  • 1249
  • 1250
  • 1251
  • 1252
  • 1253
  • 1254
  • 1255
  • 1256
  • 1257
  • 1258
  • 1259
  • 1260
  • 1261
  • 1262
  • 1263
  • 1264
  • 1265
  • 1266

ویرایش پیشنهاد

افزودن ردیف








یک تصویر را انتخاب کنید
لایه خود را حذف کنید
آیا مطمئن هستید که می خواهید این ردیف را حذف کنید؟

بررسی ها

برای فروش محتوا و پست های خود، با ایجاد چند بسته شروع کنید. کسب درآمد

پرداخت با کیف پول

هشدار پرداخت

شما در حال خرید اقلام هستید، آیا می خواهید ادامه دهید؟

درخواست بازپرداخت