فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها
    جستجوی پیشرفته
  • وارد شدن
  • ثبت نام

  • حالت شب
  • © 2025 فیس بوک ایران ، شبکه اجتماعی تکواژه ها
    در باره • فهرست راهنما • با ما تماس بگیرید • سیاست حفظ حریم خصوصی • شرایط استفاده • بازپرداخت

    انتخاب کنید زبان

  • Arabic
  • Bengali
  • Chinese
  • Croatian
  • Danish
  • Dutch
  • English
  • Farsi
  • Filipino
  • French
  • German
  • Hebrew
  • Hindi
  • Indonesian
  • Italian
  • Japanese
  • Korean
  • Persian
  • Portuguese
  • Russian
  • Spanish
  • Swedish
  • Turkish
  • Urdu
  • Vietnamese

تماشا کردن

تماشا کردن

وبلاگ

مقالات را مرور کنید

بازار

آخرین محصولات

صفحات

صفحات من صفحات لایک شده

بیشتر

انجمن کاوش کنید پست های محبوب شغل ها ارائه می دهد بودجه
تماشا کردن بازار وبلاگ صفحات من همه را ببین

کشف کردن نوشته ها

Posts

کاربران

صفحات

گروه

وبلاگ

بازار

انجمن

شغل ها

بودجه

Mona2
Mona2  
5 سال

⭐️جایی خوندم نوشته بود :

❄️ترجیح میدهم به ذوق خویش دیوانه باشم

⭐️تا به میل دیگران عاقل

❄️شاید زندگی یعنی همین

🌙شبت آرام و در پناه خدا دوست مهربان

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

خواهم که در آغوش تو ای ماه بمیرم
جـان را به تو بسپـارم و آنـگاه بمیـرم

هر لحظه جدا از تو بوَد حسرت و اندوه
خـواهم که رهـا زیـن غم جانکاه بمیرم

آن خسته گدایم که گَرَم در بگشـایی
در دولـت آغوش تو چون شاه بمیرم

گر بر قدحم باده از آن لعل بریزی
آنقـدر زنــم بــاده که والله بمیـرم

تو ماه بلندی و من افتاده‌ی در خویش
جـانـا مپسـندم که در این چـاه بمیرم

ترسم همه این‌است که از شوریِ بختم
دستـم نرسـد بر تو و در راه بمیـرم...

عباس_نصیری

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو

سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور از این بی‌خبری رنج مبر هیچ مگو

دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو

قمری جان صفتی در ره دل پیدا شد
در ره دل چه لطیف است سفر هیچ مگو

گفتم ای دل چه مه‌ست این دل اشارت می‌کرد
که نه اندازه توست این بگذر هیچ مگو

گفتم این روی فرشته‌ست عجب یا بشر است
گفت این غیر فرشته‌ست و بشر هیچ مگو

گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد
گفت می‌باش چنین زیر و زبر هیچ مگو

ای نشسته تو در این خانه پرنقش و خیال
خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو

گفتم ای دل پدری کن نه که این وصف خداست
گفت این هست ولی جان پدر هیچ مگو

#مولانا

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

منم و تلخیِ دلدار، ولی میخندم
منم و سینه ی بیمار، ولی میخندم

منم و حسرتِ یلدا و غزلخوانیِ عشق
شعرِ من وردِ لبِ یار...ولی میخندم

منم و حسرتِ سرخیِ انارِ لبِ او
حسرتِ بوسه و دیدار، ولی میخندم

«نفسم بندِ نفسهای کسی هست که نیست»
همه دنیا شده دیوار، ولی میخندم...

منم آن شاعرِ دلخون که فقط وقفِ تو شد
و ندید از تو جز آزار...ولی میخندم

هر چه فریاد زدم از غم و تنهایی و درد
گوشِ تو نیست بدهکار ، ولی میخندم

کَسِ من روی تو و کارِ من آغوشِ تو بود
شده ام بی کس و بی کار، ولی میخندم

شدم از عشقِ تو دیوانه و رسوای زمان
آه! ، انگار نه انگار... ولی میخندم

این جنون نیست که با دست تو ای هستیِ من!
پا نهادم به سرِ دار ولی میخندم .....

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

درد من نیست، که این درد پریشانی هاست
این جنون عادت هر روزه ی تهرانی هاست

پشت من پهنه ی زخم است، ولی شهر هنوز...
اولین دغدغه اش پینه ی پیشانی هاست

«از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود...؟»
به کجا می روم این راه پشیمانی هاست

چند وقت است که بی حوصله ام، بی شعرم
چشم های تو ولی رمز غزل خوانی هاست

من به جز «شعر» به جز «آه» بساطم خالی است
و به جز عشق، دلم صحنه ی ویرانی هاست

من پریشان به پریشانی چشمان توام...
چشم های تو پریشان به پریشانی هاست

می توان گفت نمک گیر نگاهم شده ای...
بی نمک نیست اگر سفره ی بی نانی هاست

من کمی بیشتر از عشق تو را می فهمم
عشق راه و روش بچه دبستانی هاست

عمران_میری

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

هم گریه ام از دست تو هم خنده ام از تو
ای عشق، پریشان و پرا کنده ام از تو

جا مانده به دستان توام پاره ی جانی
هربار که دل بسته ام و کنده ام از تو

ای بوی تو پیچیده مرا در رگ و ریشه
هرجا که نفس میکشم آکنده ام از تو

هیچ است مرا حاصل از این رفته ی تاریک
امید که روشن شود آینده ام از تو

نشناخته ای قدرم و نشناختمت قدر
شرمنده ی من بودی و شرمنده ام از تو

راضی نشد آخر دل یکدنده ات از من
خالی نشد آخر دل یکدنده ام از تو

آنجا که منم مرز، تویی دولت جاوید
پای تو ام ای عشق که پاینده ام از تو

مرتضی_لطفی

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

درین زندان، برای خود هوای دیگری دارم
جهان، گو بی صفا شو، من صفای دیگری دارم
اسیرانیم و با خوف و رجا درگیر، اما باز
درین خوف و رجا من دل به جای دیگری دارم
درین شهر ِ پر از جنجال و غوغایی، از آن شادم
که با خیل ِ غمش خلوتسرای دیگری دارم
پسندم مرغ ِ حق را، لیک با حق‌گویی و عزلت
من اندر انزوای خود، نوای دیگری دارم
شنیدم ماجرای هر کسی، نازم به عشق خود
که شیرین‌تر ز هر کس، ماجرای دیگری دارم
اگر روزم پریشان شد، فدای تاری از زلفش
که هر شب با خیالش خواب‌های دیگری دارم
من این زندان به جرم ِ مرد بودن می‌کشم، ای عشق
خطا نسلم اگر جز این خطای دیگری دارم
اگر چه زندگی در این خراب آباد زندان است-
- و من هر لحظه در خود تنگنای دیگری دارم
سزایم نیست این زندان و حرمان‌های بعد از آن
جهان گر عشق دریابد، جزای دیگری دارم

مهدی_اخوان_ثالث

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
محسن افشار
محسن افشار  
5 سال ·.....

image
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
علیرضا محمدی
علیرضا محمدی  عکس پروفایلش را تغییر داد
5 سال

image
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
علیرضا محمدی
علیرضا محمدی  عکس پروفایلش را تغییر داد
5 سال

image
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Showing 1256 out of 1837
  • 1252
  • 1253
  • 1254
  • 1255
  • 1256
  • 1257
  • 1258
  • 1259
  • 1260
  • 1261
  • 1262
  • 1263
  • 1264
  • 1265
  • 1266
  • 1267
  • 1268
  • 1269
  • 1270
  • 1271

ویرایش پیشنهاد

افزودن ردیف








یک تصویر را انتخاب کنید
لایه خود را حذف کنید
آیا مطمئن هستید که می خواهید این ردیف را حذف کنید؟

بررسی ها

برای فروش محتوا و پست های خود، با ایجاد چند بسته شروع کنید. کسب درآمد

پرداخت با کیف پول

هشدار پرداخت

شما در حال خرید اقلام هستید، آیا می خواهید ادامه دهید؟

درخواست بازپرداخت