🍃🌺🌸🍃🌺🌸🍃🍃🌸🌺🍃🌸🌺🍃
در دلم عشق تو پیچید به ما کن نَظری
آه دِلتنگ تو اَم، کاش به حالَم نگری
گل همیشه بهاری و من آن خار نَهال
کاش با تیغِ نِگاهَت ، دل ما را نَدَری
سَبزی چشم تو دریای جنوب و خزَر است
ولی در دیده یِ من سبزی ۱۳ بِدَری
دل من وصل تو را در ،ته فِنجانش دید
چشم در چشم شُدم ،رنگ ز رویَم مَبَری!
فرصتی را بِده تا در خورِ دیوان باشیم
تا که آزاد شَویم از قفَس بی ثمَری
قاصِدک با من واماندِه بیا تا بِه بهار
که نباشَد به دلم طاقت بی هَمسفَری
#تو بگو... تا به کجا باید ازین جادّه گُذشت
که دِگر خَسته شدم، زین هَمه آسیمهِ سَری
اگہ بہ حرف باشہ...
همه عاشقن ...
همه رفیقن ...
همه با مرامن ...
اما به اینا اعتماد نکنید ...!
حرفُ همه میگن ...!
ببینید کی اثباتش میکنه
کی وقتی ازش دور میشید
دوباره بهتون نزدیک میشه !
تا به دنیاش برتون گردونه
بعضی وقتا یه ذره تلخ شید
یه ذره بد شید
ببینید کی حرفاش واقعی بوده ...
اجازه هست کنارت کمی قدم بزنم؟
و حرف از دل دیوانه بیش و کم بزنم؟
اجازه هست هوا را دمی بهانه کنم
و لحظه های خوشی را کمی رقم بزنم؟
جسارت است اگر چه تمام آن سخنی
که در حضور تو بانوی محترم بزنم..!
سوال اوّلم این است ، تا چه وقتی من
دخیل بر در و دیوار این حرَم بزنم..؟
اجازه هست کمی از غبار پای تو را
به چشم های ورَم کرده و ترَم بزنم؟
سوال دوّمم،آیا دل تو راضی هست ؛
که مُشت های غریبانه بر سرم بزنم؟
اجازه هست بگویم که دوستت دارم؟
اجازه هست که از عشق و شور دم بزنم؟
من برای باتو بودن بال و پر می خواستم
دلبری را از تو اما بیشتر می خواستم
خواب بودم دیدمت آغوش وا کردی گلم
بوسه ای را از لبت وقت سحر می خواستم
از میان تیرگی ها پر کشیدم سوی تو
با همه آشفتگی هایم شرر می خواستم
ناز میکردی بیایی تا ببینم روی تو
کاش میدی کنار تو ثمر می خواستم
توی هر کوچه در هر خانه ای را میزدم
مثل یک دیوانه از عشقم اثر می خواستم
گرچه با تشویش بودم در پی دیدار تو
عشق من شاید ندانی تاج سر میخواست
قصه هـــا دارد قلــم در شعرِ مکتوبم هنوز
می نویسد نامــه هایم را به محبوبم هنوز
سال هـــا کـــــردم تحّمل درد دوری را ولی
شکــوه دارد سوزِ دل از صبـــر ایّوبم هنوز
بـر سر عهدی کـــه بستم پافشاری می کنم
بـر نگشتم یک نفس از روی ﺍﺳﻠـﻮبـم هنوز
آن کـــه گاهی با تلنگُر حلقه بـر در می زند
جای انگشتش بمانده روی درکــــوبم هنوز
مِثل بارانی کــه می بـارد بـه چشم پنجـره
تر بگردد مـــژه ها از چشم مــرطوبم هنوز
زندگی دراین حوالی دلپسندم هیچ نیست
هـــر دقیقه طالبِ یک روز ﻣﻄﻠـــﻮبم هنوز
روی میزِ خاطـراتم سال ها جا مانده است
عکس عشقم در کنار جـــام مشروبم هنوز
از در ِ سازش عسل بانو بـه سر وقتـم بیا
تا بگویم نازنین از عشق تـــو خـوبم هنوز
#علی_قیصری
دردی است درد عشق که درمان پذیر نیست
از جان گزیر هست و ز جانان گزیر نیست
گفتا به روزگار بیابی وصال ما
منت پذیرم ارچه مرا دلپذیر نیست
دل بر امید وعدهی او چون توان نهاد
چون عمر پایدار و فلک دستگیر نیست
بیکار ماند شست غم او که بر دلم
از بس که زخم هست دگر جای تیر نیست
خود پردهام دراندم و خود گویدم که هان
خاقانیا خموش که جای نفیر نیست
اندر جهان چنان که جهان است در جهان
او را به هر صف که بجویی نظیر نیست
(خاقانی)
لبـخــنـد شما تــو كائنات دقـيقا
حڪم وای فای گــوشـی تون رو داره...
😊اگه لـبــخند بــه لب دارين
اگه شــادين
اگه روحــيتون عــاليه
یــعنی متصل بــه نیـروی نــامحدود
جـهان و كائنـات هســتــيد...
در غير اين صـورت
خامــوشين و مـتصل نـیستـین
چــونــ انــرژے كائنــات
جــذب انــســان های مثبت و شاد
میــشه
و تــنها نــشانهء شادی، چهرهء بـشاش و
لــبخند اســت...
😊لـطفا همــين حالا
وای فای لــبــخندتــون رو روشن كنــيد😊
یوسف مرادعلی وند
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟