سینه ام را غرق غم کردی و میگویی برو
بـر دلـم درمـان هر دردی و میگویی بـرو
با نـگاه گرم تو عاشـق شـدم در یک نگـاه
اینک امـا با دلـم سـردی و میگویـی بـرو
رفته ای ، بر رفتن من میکنی اصرار چون
ترس این داری که برگردی و میگویی برو
مـیروی تـنـها برو ، با خود مبر دارایی ام
خـاطراتـم را کـجا بـردی و میـگویی بـرو
سـرخـی گـل های زیبـای بـهارم بـودی و
مـوقـع رفـتن عـجب زردی و میگویی بـرو
مـعرفت را بـهر تـو کردم فـراوان ، عاقبت
بـا مـرامـم کردی نـامردی و میگویی بـرو
گاهی وقتا فراموش کن کجایی،
به کجا رسیدی و به کجا نرسیدی
گاهی وقتا فقط زندگی کن…
یاد قولهایی که به خودت دادی نباش
یه وقتایی شرمنده خودت نباش
تقصیر تو نیست
تو تلاشتو کردی اما نشد…
یه وقتایی جواب خودتو نده
هر کی پرسید: چرا اینجای زندگی گیر کردی لبخند بزن و بگو کم نذاشتم اما… نشد
یه وقتایی فقط از زنده بودنت لذت ببر…
از بودن کنار کسانی که دوستشان داری و دوستت دارن…
از طلوع خورشید از صدای آواز قمری ها…از باد…باران از همه لذت ببر...
همین که به چیزهایی که دوست داریم فکر کنیم،
همین که برای خودمان دلخوشی های کوچک دست و پا کنیم،
همین که یادمان نرود روزهای سخت تر از امروز را هم پشت سر گذاشته ایم،
همین که خودمان را از ته دل دوست داشته باشیم،
یعنی خوشبخت تر از خیلی ها هستیم...
هیچکس مثل خود آدم عاشق خوشبخت شدن آدم نیست!
خودمان خودمان را خوشبخت کنیم!
داد چشمانِ تو در کشتنِ من دست به هم
فتنه برخاست چو بنشست دو بدمَست به هم
هر یک ابروی تو کافی است پیِ کشتنِ من
چه کنم با دو کماندار که پیوست به هم؟
شیخِ پیمانهشکن، توبه به ما تلقین کرد
آه از این توبه و پیمانه که بشکست به هم
عقلم از کارِ جهان رو به پریشانی داشت
زلفِ او باز شد و کارِ مرا بست به هم
مرغِ دل زیرک و آزادی از این دامِ محال
که خم گیسوی او بافته چون شست به هم
دست بُردم که کِشَم تیرِ غمش را از دل
تیرِ دیگر زد و بَردوخت دل و دست به هم
هر دو ضِد را به فسون جمع توان کرد وصال
غیرِ آسودگی و عشق که ننشست به هم
وصال شیرازی
"اَمّن یُجیب"
اَمّن یُجیب خواندم و از خدا تورا...
ڪردم گدایے و وسط هر دعا تورا...
می ڪرد خواهش این دل از رب العالمین
تا از دلم هرگز نخواهد جدا تورا....
اصلا به دیگران چه ڪه بین این همه...
آدم چگونه شد ڪه من...!ےا چرا تورا...
میخواهم عشق من!به قدرے ڪه حاضرم...
لب تر ڪنے و من ڪنم جان فدا،تو را
باید ڪه مال من شوی،تا به ڪے گلم؟؟؟
من هم غریبه ام ڪه بخوانم"شما"تورا....
می چسبد عشق من همین ڪه یواشڪی...
با نام ڪوچڪت بڪنم هے صدا تو را!
هر لحظه،هر زمان و شده در غزل عزیز...
اَمّن یُجیب خواندم و از خدا تورا... !
طاهره_اباذري_هریس
اینقدرقشنگه که روزی چندبار بایدخوانده شود👇
خنده باید زد به ریش روزگار
ورنه دیر یا زود پیرت می کند
سنگ اگر باشی خمیرت می کند
شیر اگر باشی پنیرت می کند
باغ اگر باشی کویرت می کند
شاه اگر باشی حقیرت می کند
ثروت ار داری فقیرت می کند
گاز را بگرفته زیرت می کند
عاقبت از عمر سیرت می کند
گر زدی قهقه به ریش روزگار
ریش را چرخانده شیرت می کند
دل به تو داده دلیرت می کند
خویشتن فرش مسیرت می کند
عشق را نور ضمیرت می کند
خاک اگر باشی حریرت می کند
کورش ار باشی کبیرت می کند
رستم ار باشی امیرت می کند
آشپز باشی وزیرت می کند
🌸پس بخندید و بخندانید هم
💜خنده دنیا را اسیرت می کند. ..
🌸لبتان پرخنده دلتان همیشه شاد وخرم باد
دست من اگر بود
زمین آبادی داشتیم
خانه ی کوچکی
باغچه ی مملو ریحانی
اطلسی های خوش رنگی
اتاقی با پرده های آبی گلدار
و تختي کنار پنجره
رو به روی درخت سیب
کنار قیل و قال گنجشک های عزیز
و هر روز صبح به #اميد ديدن گل آفتابگردان از خواب بيدار مي شدم