(خوشتر از این)
خوشتر زاین نباشدخلوت به کنج دهلیز
آغوش یار شـیـرین، خُـرمـای بـعـدِ پاییز
پرواز سـوی کـوی یـارانِ خـوش بر و رو
با شعر و با تـرانـه با مرکبی چو شـبـدیز
چون عهدِ کورُشِ کِی دنیاهمه کنی طی
بی دغدغه ز ظلم و دلـها ز شوقْ لـبـریـز
نــوری ز در در آیــد ایــن آرزو بـــر آیـــد
آیدشهی چو کسرا یا خسروی چو پرویز
دنیا شودگلستان هرجا چو باغ و بُستان
دشـت کـویـر گـردد در یـزد عـیـنِ تـبـریز
نـادر شـود دو بـاره بـر آب و خاکِ ایـران
سلطان وپاک سازدکشور ز جیشِ چنگیز
عبدی_نعمتی_فداغی
خاکیام بس که زمین خوردم و غفلت کردم
آه ، دیگر به زمین خوردنم عادت کردم
چقدر توبه شکستم، چقدر برگشتم
چقدر پیش تو احساس خجالت کردم
جای تو دل به همه دادم و خارم کردند
رحم کن بر منِ ساده که حماقت کردم
دارد این عمر تلف میشود و میبینم
نه شدم عابد درگاه، نه همت کردم
دستِ احسانِ تو را پس زدم و کج رفتم
جای تو با خودِ ابلیس رفاقت کردم
به امانت شرف و ثروت و جاهم دادی
منِ آلوده خیانت در امانت کردم
یاد بیکس شدنم، یاد تو افتادم من
سرِ این سفره فقط صحبت حاجت کردم
نظری کن که دگر سمت معاصی نروم
خستهام بس که از این نفس شکایت کردم.
کاش می دانستی یک زن از لحظه ای که "دوستت دارم" می گوید
از لحظه ای که بوسیده میشود ، از لحظه ای که به آغوش کشیده میشود،
دیگر خودش نیست
می شود تو ، میشود با هم بودن...
آن لحظه که ترکش می کنی ، دو نیم اش می کنی
و یک نیمه اش را با خود می بری!
نگو زمان همه چیز را حل می کند
که زمان، تنها، کند می کند
جستجوی او را برای یافتن نیمه دیگرش
نگو فراموش کن ، که او یک چشمش همیشه
باقی می ماند به نیمه رفته دیگرش...
پشت هر شور غزل از شرر آکنده تویی
پیش هر آینه ای نقش برازنده تویی
تیر مژگان تو با تیغ دو ابروی کجت
در بر جبهه ی من قاتل و رزمنده تویی
تو خجالت نکش از من که دلم را ببری
گر دلم را نبری دختر شرمنده تویی
رو به هرجا بکنم روی تو آید به نظر
مردم چشم منی حلقه ی پاینده تویی
هر قدَر ناز کنی باز خریدار تو ام
به تو دل بسته شدم بند دل بنده تویی
یوسف مرادعلی وند
Xóa nhận xét
Bạn có chắc chắn muốn xóa nhận xét này không?
Mona2
Xóa nhận xét
Bạn có chắc chắn muốn xóa nhận xét này không?