فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها
    جستجوی پیشرفته
  • وارد شدن
  • ثبت نام

  • حالت شب
  • © 2025 فیس بوک ایران ، شبکه اجتماعی تکواژه ها
    در باره • فهرست راهنما • با ما تماس بگیرید • سیاست حفظ حریم خصوصی • شرایط استفاده • بازپرداخت

    انتخاب کنید زبان

  • Arabic
  • Bengali
  • Chinese
  • Croatian
  • Danish
  • Dutch
  • English
  • Farsi
  • Filipino
  • French
  • German
  • Hebrew
  • Hindi
  • Indonesian
  • Italian
  • Japanese
  • Korean
  • Persian
  • Portuguese
  • Russian
  • Spanish
  • Swedish
  • Turkish
  • Urdu
  • Vietnamese

تماشا کردن

تماشا کردن

وبلاگ

مقالات را مرور کنید

بازار

آخرین محصولات

صفحات

صفحات من صفحات لایک شده

بیشتر

انجمن کاوش کنید پست های محبوب شغل ها ارائه می دهد بودجه
تماشا کردن بازار وبلاگ صفحات من همه را ببین

کشف کردن نوشته ها

Posts

کاربران

صفحات

گروه

وبلاگ

بازار

انجمن

شغل ها

بودجه

Mona2
Mona2  
5 سال

      

خواب دیدم که خدا عاشق چشمان تو شد
اشک ریزانِ دعا، دست به دامان تو شد

مات و مبهوتِ از این خلقت زیبای عجیب
آسمان را به تو بخشید و گُل افشان تو شد

روسری از سر تو رفت عقب، ماه گرفت
ماه پَرپَر شد و پَژمرد و به قربان تو شد

چه شد این چشم منِ مُلحدِ افسانه پرست
تار مویی ز تو را دید و مسلمان تو شد

با دل سرکش بی عاطفه ی خسته ی من
تو چه کردی که دلم گوش به فرمان تو شد

آنقدَر از تو نوشتم همه جا پیش همه
قصّه ی شاعری ام یکسره دیوان تو شد

جگرم خون شده، ای کاش که می فهمیدی
در خودش گم شده بود آنکه غزل خوان تو شد ...

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

مومیایی نباشید...!

وقتی حال خوب و بدت وابسته به رفتار دیگران شود کم‌کم مومیایی خواهی شد.

اگر منتظر بنشینی تا کسی پیدا شود و تو را خوشبخت کند و به خواسته هایت برساند مومیایی می شوی.

وقتی ازدواج برایت مهمتر از استقلال مالی می شود و منتظری تا مردی بیاید و تو را به هرچه که نداری برساند یعنی مومیایی هستی.

وقتی خواسته‌های همه را به خودت ترجیح میدهی مومیایی هستی

وقتی سال به سال یک ورق کتاب نمی‌خوانی و تعداد دفعات آرایشگاه رفتنت بیشتر از سالن های ورزشی رفتنت می شود مومیایی هستی...!

سعی کنید برای خودتان زنده باشید، برای خودتان نفس بکشید، برای خودتان زندگی کنید و لذت ببرید...

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

🍂
«آذر»
باید بانویی باشد با گیسوان طلایی
که هر روز و هر شب
دامن نارنجی‌اش را
می‌تکاند بر زمین تشنه

باران می‌بارد،
برف می‌بارد،
عشق می‌بارد...

گاه طعم گس خرمالو را
با شیرینی انار در هم می‌آمیزد
و گاه لذت نیمکت‌نشینی‌های عصرانه را
با اندوه دوری و تلخی صبوری...

حالا دوباره «آذر»
مهمان دل‌های ما و شماست
بیایید عاشقانه‌های تازه‌ای بسازیم
برای خاطره‌بازی با واپسین فرزند پاییز... 🍂

#طیبه_قادری

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

معنای زنده بودنِ من، با تو بودن است.
نزدیک ، دور
سیر ، گرسنه
رها ، اسیر
دلتنگ ، شاد
آن لحظه‌ای که بی تو سرآید مرا، مباد!
مفهوم ِ مرگ ِ من
در راه سرفرازی تو، در کنار تو
مفهوم زندگی‌ست. ‌
معنای عشق نیز
در سرنوشت من
با تو، همیشه با تو، برای تو زیستن.

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

باید بدانی دیدنت هر روز رویا می شود
این دل برای حس تو غرق تمنا می شود

اشکم نمی ریزد ولی هر لحظه دریا می شود
این زندگی با دیدنت دیدی چه زیبا می شود؟

سرشارم از عشق تو و آرامشی در جان من
دستی برای لمس تو جسمم سراپا می شود

امروز هم چشمان تو چون معبد راز و نیاز
ناگفته های گفته اش در قلب من جا می شود

اینجا درون سینه ام حسی تو را می جوید و
آن سوی مرزِ عاشقی نام "تو" پیدا می شود

آزرده ام از عشق تو اما دلم ناکندنی ست
می خندی و بر قلب من این آخرین "نا" می شود...

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

غلط بوده قیاس خنده‌اش با پسته‌ی خندان
و یا تشبیه موهایش به شب‌های بلوچستان

غلط کردم بدون درک از مستی غزل گفتم
و خیلی سرسری گفتم لبش انگور کردستان!

چنان لب سوز و لب دوز و چنان خوش طعم و خوش رنگ است
لبانش طعنه‌ها می‌زد به چایی‌های لاهیجان!

و فهمیدم که آن "اخم" و "لب" و "موی" ِفرَش یعنی
""الف‌ها" "لام"ها و"میم"های اول "قرآن"!

گلم با چادرش در" جمعه‌ای" سمت "مصلا" رفت
"غزل" گو شد از آن موقع "خطیب جمعه‌ی تهران"

صدای تق تق کفشش به جانم لرزه‌ای افکند
که در کرمان صدای نعره‌ی آغا محمدخان...

چه دانستم که این سودا مرا زین‌سان کند مجنون
و بی‌زر هر که عاشق شد گرفته درد بی‌درمان...

#احمد_جم

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

من از عشق لبریزم
هوا سرد است
من از عشق لبریزم
چنان گرمم
چنان با یاد تو در خویش سرگرمم
که رفت روزها و لحظه‌ها از خاطرم رفته است
هوا سرد است اما من
به شور و شوق دلگرمم
چه فرقی می‌کند فصل بهاران یا زمستان است؟
تو را هر شب درون خواب می‌بینم…
تمام دسته‌های نرگس دی‌ماه را در راه می‌چینم
و وقتی از میان کوچه می‌آیی
و وقتی قامتت را در زلال اشک می‌بینم
به خود آرام می‌گویم:
دوباره خواب می‌بینم!
دوباره وعده‌ی دیدارمان در خواب شب باشد
بیا…
من دسته‌های نرگس دی ماه را در راه می‌چینم

لیلا مؤمن‌پور

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
5 سال

پیشاپیش آمدن آخرین ماه پاییز

بر شما خجسته و پر برکت باد

image
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
avatar

Mona2

 
مبارک
پسندیدن
1
پسندیدن
· 1605901425
1 پاسخ

حذف نظر

آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟

علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
5 سال

درسی به من آموخته ای؛ یادم هست..
بیهوده نباید ؛ به کسی دل را بست..

چون دامن پر ز مهر؛ در جایی نیست..
باید بکشم؛ کنون ز هر دامن دست..

ویرانه مکن دل ؛ کسی با نیرنگ....
هر گز نتوان ؛ درون ویرانه نشست..

هرگز نهراسم ؛از شکستن در راه....
صد درس گرفته ام؛ ز صد گونه شکست..

تنها به امید ؛ دیدنت زنده منم..
با بوی گل تن تو؛ میگردم مست.

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
5 سال

تا تو بر این دل نشستی،غم چرا
تا که از جام تو مستـم ،جم چرا

دلخوشم با بودنت محبــوب من
من تو را دارم ، غـــــم عالم چرا

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
avatar

Mona2

 
لایکی
پسندیدن
1
پسندیدن
· پاسخ · 1605901444

حذف نظر

آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟

Showing 1408 out of 1937
  • 1404
  • 1405
  • 1406
  • 1407
  • 1408
  • 1409
  • 1410
  • 1411
  • 1412
  • 1413
  • 1414
  • 1415
  • 1416
  • 1417
  • 1418
  • 1419
  • 1420
  • 1421
  • 1422
  • 1423

ویرایش پیشنهاد

افزودن ردیف








یک تصویر را انتخاب کنید
لایه خود را حذف کنید
آیا مطمئن هستید که می خواهید این ردیف را حذف کنید؟

بررسی ها

برای فروش محتوا و پست های خود، با ایجاد چند بسته شروع کنید. کسب درآمد

پرداخت با کیف پول

هشدار پرداخت

شما در حال خرید اقلام هستید، آیا می خواهید ادامه دهید؟

درخواست بازپرداخت