خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
گر تو بیداد ڪنے شرط مروت نبود
ما جفا از تو ندیدیم و تو خود نپسندی
آنچه در مذهب ارباب طریقت نبود
خیره آن دیده ڪه آبش نبرد گریه عشق
تیره آن دل ڪه در او شمع محبت نبود
دولت از مرغ همایون طلب و سایه او
زان ڪه با زاغ و زغن شهپر دولت نبود
گر مدد خواستم از پیر مغان عیب مڪن
شیخ ما گفت ڪه در صومعه همت نبود
چون طهارت نبود ڪعبه و بتخانه یڪیست
نبود خیر در آن خانه ڪه عصمت نبود
حافظا علم و ادب ورز ڪه در مجلس شاه
هر ڪه را نیست ادب لایق صحبت نبود
ایرادِ ما اینست که برای عاشق شدن ،
به دنبالِ اثباتِ خودمان
به آدم هایی هستیم که هیچ احساسی
به ما ندارند !
برای عاشق شدن باید
به دنبالِ کسی باشیم که عمری را
منتظر مانده است .
منتظرِ آمدنِ کسی چون ما ...
" برای عاشق شدن باید آمد "
نه اینکه به دنبالِ کسی راهیِ جاده ها شد
علیرضا اسفندیاری