یک شب هم به تنهایی ، با روحم روم بالا در دنیا به جز رنجش ، سهمی دیگرم داریم؟ یا دردی دگر جز این ، بازم مانده اس آیا؟ شادی داده ای آن کس، قَدرَت را نمیداند با چشمم ندیدم من ، یکسانی دنیا را
بدخواهم زمینم زد ، زایل کرد جانم را محبوبم مرا پس زد ، بدتر کرد حالم را شادی را فقط دیدم ، غم ها در روانم بود گویی یک نفر دارد ، هر روزش یه ماتم را تنها گشته ام حالا ، تنها کرده ان مارا