دوستم دارد و تصمیم نگفتن دارد رازهایی به دلش محض نهفتن دارد وقت دیدار من از پیله به در می آید شاخه ی یاس لبش میل شکفتن دارد شب من پر شده از قصه عاشق شدنش
واژه هایی آفریدم برای تو واژه هایی که نگاه مهربان تو در آن خزیده است آن روز گفتی واژه ها از خدا تا خدایند و من بنده ای ناماندگارم نگاهم را به تصویربکش که ازتوپربگیرد
بیا از این خانه هر چه زودتر برویم باد نمی خواهدخستگی ی تن مرا مالش دهد غروب می بیند دلتنگ خوابت شدم از نبض بی تبش اش می گرید عاشقانه عاشق تمام گوشت وپر پربال من شده بود
کاش می شد با قلم رویا برسیدی در همه حال درکنار تو محو صدایت بشدم بی وصل مثال ماه دو قدم ماند آن طرف تر از لب حوض سر نهاد بر دامان خاکی زلال با اذن بلال
خدایا در این "شب زیبای آگاهے و معرفت سخاوتمندی صبر و استقامت "عدل و انصاف" عفاف و خویشتندارے و عشق را به من ، دوستان و عزیزانمان عطا فرما... شبتون بخیر و شادی🌙♥️ شب همگی خوش و خداحافظ ✨🌙✨
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Showing 571 out of 1950
ویرایش پیشنهاد
افزودن ردیف
لایه خود را حذف کنید
آیا مطمئن هستید که می خواهید این ردیف را حذف کنید؟
بررسی ها
برای فروش محتوا و پست های خود، با ایجاد چند بسته شروع کنید. کسب درآمد
پرداخت با کیف پول
هشدار پرداخت
شما در حال خرید اقلام هستید، آیا می خواهید ادامه دهید؟