آدم باید ضربه بخوره، زمین بخوره، زخمی بشه، تجربه کنه، یاد بگیره و بفهمه همه مهربونیا بیقصد و غرض و همیشگی نیستن تا بفهمه توقع نداشته باشه از هیچکس تا نقاب بزنه و آدمهای نقاب دار رو تشخیص بده. آدمی که توی پَر قو بزرگ شده باشه توی دنیا تنهایی دووم نمیاره.
نیم ساعت پیش، خدا را دیدم که قوز کرده با پالتوی مشکی بلندش سرفه کنان در حیاط از کنار دو سرو سیاه گذشت و رو به ایوانی که من ایستاده بودم، آمد آواز که خواند، تازه فهمیدم پدرم را با او اشتباهی گرفتهام
به تیری چاوت بو دلت بردم رقم له عیشق بوو بو فێرت کردم من عاشق نه بوم داوات له کردم که عاشقت بوم له بیرت کردم . ترجمه: به تیر چشمات چرا دلمو بردی بیزار بودم از عشق چرا یادم دادی من که عاشق نبودم ازم خواستی که عاشقت شدم از یادت رفتم .