پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
کشف کردن نوشته ها
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
چرا؟
اینقدر با من مهربان اند
این دو پلکی
که در خواب پریشانم
صدای اشک را، نشنیده می گیرند.
بر زمین تری افتاده است
گنجشکی
با چند سر عائله
گِل،
ردّ پای مردی را می بلعد.
صیدش حلال!
اینقدر با من مهربان اند
این دو پلکی
که در خواب پریشانم
صدای اشک را، نشنیده می گیرند.
بر زمین تری افتاده است
گنجشکی
با چند سر عائله
گِل،
ردّ پای مردی را می بلعد.
صیدش حلال!
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
دیرسوتر
لحظه ی خاموش بلندی
پامال سکوتی شد که روی هیچ خاطره ای ردّی نداشت.
من بودم و دعای پیرزنی که امام رضا (ع) نطلبیده بود
و نفس خسته و پرچروک پنجره ای که تمام دود شهر را می بلعید
لحظه ی خاموش بلندی
پامال سکوتی شد که روی هیچ خاطره ای ردّی نداشت.
من بودم و دعای پیرزنی که امام رضا (ع) نطلبیده بود
و نفس خسته و پرچروک پنجره ای که تمام دود شهر را می بلعید
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
آخرین نگاه درخت
دل تبر را به رحم نیاورد.
برگ های زنده
روی دست و پای شان غلتیدند.
چه بیدادی!
ریشه ها، خاک ناپاک می جوند.
دل تبر را به رحم نیاورد.
برگ های زنده
روی دست و پای شان غلتیدند.
چه بیدادی!
ریشه ها، خاک ناپاک می جوند.
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
درِ آواز جهان را بگشای
سستی خواب کودکان نورسته را می شناسم
در شبی که مادر در خمیازه ها،
مردمک های زنده اش،
از روزنه های باریک خون من گذشت.
سستی خواب کودکان نورسته را می شناسم
در شبی که مادر در خمیازه ها،
مردمک های زنده اش،
از روزنه های باریک خون من گذشت.
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
در چشم باد
نه سوز سرما، نه تیزی شاخه ی درخت
راه تا راه می دوید.
خبر آورده از کوهسار پیر
از دل سنگ نرمی که درد زادنش بیداد می کند!
نه سوز سرما، نه تیزی شاخه ی درخت
راه تا راه می دوید.
خبر آورده از کوهسار پیر
از دل سنگ نرمی که درد زادنش بیداد می کند!
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
نه می گریزی
نه می گریزانیم
از تور صیاد پر رمقی
در برکه های نامرعی آب
از دو قطعه ذغال نسوخته ی سر یک قلیان
یا آبم برافراشت
یا به آتشم برکاشت
غرقه ی دوباره ی دریا شوم
سوخته ی آخرین یک دود.
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Showing 880 out of 1950