در قیامت عابدی را دوزخش انداختند هرچه فریادش جوابش را نمی پرداختند داد می زد خوانده ام هفتاد سال هرشب نماز پس چه شد اینک ثواب آن همه راز و نیاز یک ندا آمد چرا تهمت زدی همسایه ات تا شود این گونه حالت این جهنم خانه ات گفت من در طول عمرم گر زدم یک تهمتی ظلم باشد زان بسوزم، ای خدا کن رحمتی آن ندا گفتا همآنکس که زدی تهمت براو جملگی هفتاد سال جمع کرده بودش ابرو
تمرین کنیم به غم کسی نخندیم به راحتی ازیکدیگر گذر نکنیم بردیگری تهمت ناروا نبندیم و حریم آبروی دیگری را بدون اجازه وارد نشویم دنیا دو روز است هوای دل یکدیگررا بیشتر داشته باشیم…
برای زندگی کردن دلخوشی کم نیست شمردن بلدی؟ هرروز صبح معجزه خورشید را میبینم حرف میزنم، راه میروم،مینویسم عزیزانی دارم که دلواپس دلواپسی هایشان میشوم پدرم مادرم خانواده ام دوستانم همکارانم خوشبختی درک همین دلخوشی های کوچک واقعیست خوشبختی را استشمام کن با همه وجودت…
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Showing 887 out of 1685
ویرایش پیشنهاد
افزودن ردیف
لایه خود را حذف کنید
آیا مطمئن هستید که می خواهید این ردیف را حذف کنید؟
بررسی ها
برای فروش محتوا و پست های خود، با ایجاد چند بسته شروع کنید. کسب درآمد
پرداخت با کیف پول
هشدار پرداخت
شما در حال خرید اقلام هستید، آیا می خواهید ادامه دهید؟