فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها
    #فرداتون
    اعلی درجے کی تلاش
  • لاگ ان کریں
  • رجسٹر کریں۔

  • نائٹ موڈ
  • © {تاریخ} فیس بوک ایران ، شبکه اجتماعی تکواژه ها
    کے بارے میں • ڈائرکٹری • ہم سے رابطہ کریں۔ • رازداری کی پالیسی • استعمال کی شرائط • واپس کرنا

    منتخب کریں۔ زبان

  • Arabic
  • Chinese
  • Dutch
  • English
  • French
  • German
  • Italian
  • Japanese
  • Korean
  • Persian
  • Russian
  • Spanish
  • Swedish
  • Turkish
  • Urdu

دیکھو

دیکھو

بلاگ

مضامین کو براؤز کریں۔

مارکیٹ

تازہ ترین مصنوعات

صفحات

میرے صفحات پسند کردہ صفحات

مزید

فورم دریافت کریں۔ مقبول پوسٹس نوکریاں پیشکش کرتا ہے۔ فنڈز
دیکھو مارکیٹ بلاگ میرے صفحات تمام دیکھیں

دریافت پوسٹس

Posts

صارفین

صفحات

گروپ

بلاگ

مارکیٹ

فورم

نوکریاں

فنڈز

علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال

image
پسند
تبصرہ
بانٹیں
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال

image
پسند
تبصرہ
بانٹیں
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال

image
پسند
تبصرہ
بانٹیں
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال

image
پسند
تبصرہ
بانٹیں
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال

image
پسند
تبصرہ
بانٹیں
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال
درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت سجاده گشودم که بخوانم غزلم را سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت در بین غزل نام تو را داد زدم، داد آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت !؟ من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت با شانه شبی راهی زلفت شدم اما … من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت در محفل شعر آمدم و رفتم و … گفتند ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت !؟ می خواست بکوشد به فراموشی ات این شعر سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت …
پسند
تبصرہ
بانٹیں
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال
روی پیشانی ام سیاه شده دستمال ِ سپید مرطوبم دارم از دست می روم اما نگرانم نباش ، من خوبم ! هیچ حسی ندارم از بودن تیغ حس میکند جنونم را دارم از دست می دهم کم کم آخرین قطره های خونم را در صف ِ جبر خاک منتظرم اختیار زمان تمام شود زندگی مثل فحش ارزان بود مرگ باید گران تمام شود ! از سرم مثل آب می گذرد خاطراتی که تلخ و شیرین است زندگی را به خواب می بینم مرگ ، تعبیر ابن سیرین است ! در سرت کل ّ ِ خانه چرخیدن توی تقدیر در به در گشتن هیچ راهی برای رفتن نیست هیچ راهی برای برگشتن خودکشی بر چهار پایه ی عشق مثل اثبات دال و مدلولی است نگرانم نباش ، من خوبم « مرگ یک اتفاق معمولی است ! » *
پسند
تبصرہ
بانٹیں
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال
جای‌ات این‌جا نیست این‌جا خیلی تاریک است. تو از مادر به ماه می‌رسی، از پدر به نقطه‌ی نور.
پسند
تبصرہ
بانٹیں
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال
از غزل خوانی چشمان پر از ناز تو آه من فدای رخ زیبای تو ای حضرت ماه دلبر ماهرخِ فتنه گرِ شهر آشوب یک جماعت شده با طرز نگاهت گمراه جنگ نرم،اسلحه ی مخفی چشمان تو نیست؟ صاحب آلت قتاله ی چشمان سیاه ای زلیخای زمان،حضرت زیبای جهان یوسفت خسته شده در کف تنهاییِ چاه همه گفتیم که بر دلبری ات آمنّا تو ولی زمزمه ی زیر لبت لا اکراه جان من بر کف و عشقم همه اش تقدیمت نور چشمم!تو ببین و تو بگو و تو بخواه کار من نیست تحمل، که تو چون معجزه ای به خداوند، به نقاش ظریف تو پناه
پسند
تبصرہ
بانٹیں
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال
پروردگارا در گرداب حوادث و امواج کمرشکن دردها چون کشتی بان تو باشی خاطرم آسوده است که به سر منزل مقصود خواهم رسید
پسند
تبصرہ
بانٹیں
Showing 919 out of 1936
  • 915
  • 916
  • 917
  • 918
  • 919
  • 920
  • 921
  • 922
  • 923
  • 924
  • 925
  • 926
  • 927
  • 928
  • 929
  • 930
  • 931
  • 932
  • 933
  • 934

پیشکش میں ترمیم کریں۔

درجے شامل کریں۔








ایک تصویر منتخب کریں۔
اپنے درجے کو حذف کریں۔
کیا آپ واقعی اس درجے کو حذف کرنا چاہتے ہیں؟

جائزے

اپنے مواد اور پوسٹس کو بیچنے کے لیے، چند پیکجز بنا کر شروع کریں۔ منیٹائزیشن

بٹوے کے ذریعے ادائیگی کریں۔

ادائیگی کا انتباہ

آپ اشیاء خریدنے والے ہیں، کیا آپ آگے بڑھنا چاہتے ہیں؟

رقم کی واپسی کی درخواست کریں۔