دانلود آهنگ جدید و بسیار زیبای حمید هیراد به نام مجنون
http://music-bass.ir/548/%D8%A....F%D8%A7%D9%86%D9%84%
دانلود آهنگ جدید و بسیار زیبای مهدی جهانی به نام پاییز بی بهار
http://music-bass.ir/547/%D8%A....F%D8%A7%D9%86%D9%84%
ای عزیز دیوانهام نادیده مجنونت شدم
جان راسوختم مستانه معشوقت شدم
در کنار پنجره بنشستهام با تاب و تب
چون افسونمنمودی مستچشمانت شدم
درسیاهیهای شب مهتاب دنیایم شدی
چون قمر در عقرب آن قد و بالایت شدم
آن نگاه مست تو دیوانه گرداند مرا
می کجاخم کو وساقی ساغر جامت شدم
ای که بر هجرت وجودم رفته بر تاراج یار
گربمیرم زغمت،شک نیست پریشانت شدم...
صائب تبریزی
غنچه خندید ولی باغ به این خنده گریست
غنچه آنروز ندانست که این گریه زچیست !
باغ پر گل شد و هر غنچه به گل شد تبدیل
گریه ی باغ فزون تر شد وچون ابر گریست
باغبان آمد و یک یک همه گل ها را چید
باغ عریان شد و دیدند که از گل خالیست
باغ پرسید چه سودی بری از چیدن گل ؟
گفت : پژمردگی اش را نتوانم نگریست
همه محکوم به مرگند ، چه انسان چه گیاه
این چنین است همه کار جهان تا باقیست
گریه ی باغ از این بود که او می دانست
غنچه گر گل بشود ، هستی از او گردد نیست
رسم تقدیر چنین است و چنین خواهد بود
می رود عمر ولی خنده به لب باید زیست
.
مَن اگر؛روزی بخواهَم عشق نقاشی کنم..
یکطرف دل ؛یکطرف اعجازراخواهم کشید..
نقشِ تنهایی؛ ِخودرایک قناری درقفس..
آنطرف باعشق؛ ِتوپَرواز راخواهم کشید..
عاشقی را گر بخواهم؛ با قلم مَعنا کُنم..
نَقشی ازیک کوچِ ؛بی آغاز راخواهم کشید ..
گر بگویی؛ عشق را جور ِ دگر تَرسیم کن...
جادّه ی ِپُر از نَشیب؛ ِراز راخواهم کشید..
گر بگویی در کبوتَر ؛ عشق را نَقشینه کُن..
آسمانی بی غم ِ ؛شَهباز را خواهم کشید..
گر اَسیری را بخواهَم؛ خوب نَقاشی کنم..
درقفس غمگینیِ؛ یک باز راخواهَم کشید..
آروزی هَردرخت،مرگ ِدرخت اَندازهاست..
زین سبب مردی؛ تبَراَنداز را خواهم کشید ..
هیچ نَقشی سَخت تَر؛ازغَمزهُ ونازِ تونیست..
تا ابَد ؛بر لوحِ دل؛ این ناز را خواهمکشید..
مهدی_آشتیانی
با اینکه مانده است به دل جای پای تو
سربسته است تا به ابد ماجرای تو
گفتی به من همیشه وفادار بودهای
دیریست دلخوشم به همین ادعای تو
از پیچ و تاب خاطره رد شو چونان نسیم
تا ذرهای نفس بکشم در هوای تو
سرمایه من از همه شعر و شاعری
این چند بیت بود؛ همین هم برای تو
گیرم جوانی من و تو سهم هم نشد
بگذار تا که پیر شوم پا به پای تو
عرش را در زیر پا داری و بالا میروی
صبح و ظهر و شب که تا آغوش زهرا میروی
گفتی از مسجد دری را رو به زهرا وا کنند
این چنین از منبر ساحل به دریا میروی
ابروان مرتضی را کردهای محراب و بعد
با همین نقش کج آخر تا ثریا میروی
غزوه یا شعب ابی طالب چه فرقی میکند؟
خاطرت آسوده با حیدر به هر جا میروی
اول از آتش پرستان بنده میسازی و بعد
پای این دل بردن از سلمان، به “منّا” میروی
درد ما را گوشهی چشم تو درمان میکند
قلب سلمان را نگاه تو مسلمان میکند…
حسین قربانچه