و تو هم روزى پير مى شوى
اما من
پيرتر از اين نخواهم شد
در لحظه اى از عمرم متوقف شدم
منتظرم بيايى
و از برابر من بگذرى
زيبا، پير شده
آراسته به نورى
که از تاريکى من دريغ کرده اى
شعر و صدا #شمس_لنگرودى
به مژگان سیه ڪردے هزاران رخنه در دینم
بیا ڪز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
الا اے همنشین دل ڪه یارانت برفت از یاد
مرا روزے مباد آن دم ڪه بے یاد تو بنشینم
جهان پیر است و بیبنیاد از این فرهادڪش فریاد
ڪه ڪرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم
ز تاب آتش دورے شدم غرق عرق چون گل
بیار اے باد شبگیرے نسیمے زان عرق چینم
جهان فانے و باقے فداے شاهد و ساقی
ڪه سلطانے عالم را طفیل عشق میبینم
اگر بر جاے من غیرے گزیند دوست حاڪم اوست
حرامم باد اگر من جان به جاے دوست بگزینم
صباح الخیر زد بلبل ڪجایے ساقیا برخیز
ڪه غوغا میڪند در سر خیال خواب دوشینم
شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین
اگر در وقت جان دادن تو باشے شمع بالینم
حدیث آرزومندے ڪه در این نامه ثبت افتاد
همانا بیغلط باشد ڪه حافظ داد تلقینم
ای آنکه دلت پیش دلم نیست، کجایی
در خلوتِ دل جای تو خالیست، کجایی
چون ماهِ بهاری همه شب در تب و تابی
تو سایه ات بالای سرم نیست، کجایی
چون عشقِ معلّق تو به هر بام پریدی
ای روشنی خانه ام ای دوست، کجایی
"با ما بِه از این باش که با خلق جهانی"
این جمله در این شعر چه عالیست، کجایی
چون گمشدی از دیده چه پنهان تو برفتی
این دوری تو بحث چرائیست ... کجایی؟!
دیده بارانی و دل کرده هوایت چه کنم؟
تو نبودی و زِ غم پُر شده جایت چه کنم؟
نـرود پـایِ دلـم غیـرِ رهـی جـز رهِ تـو
غیرِ جانم کـه فدا گشته برایت چه کنم؟
این روا نیست که اینگونه دل آزار شدی
صنمـا... با دلِ افتـاده به پایت چه کنم؟
میکنی بـر همـه جـانـم تـو خدایی اما
دلِ سنگی که خداکرده عطایت چه کنم؟
قـابِ عکس تو کند ولوله در سینه به پا
مانده ام با هوسِ زنگِ صدایت چه کنم
تو می دانی چه دردی می کشیدم از تبَر بودن
تَنت از چوب..اما بابتِ سَر، در به در بودن
گناهش چیست تُنگی، عاشقِ ماهی شود اما
تمامِ عمر، ماهی از وجودش بی خبر بودن
چه می کردی،اگر یک عمر گلدانی شوی اما
تمامِ فکرِ گل از باغ و باران شعله ور بودن
گمانم شاعر و آئینه همزادند ، امّا شعــر...
چه می شد یک دو خط، از حس جیوه باخبر بودن
نمی دانم نمی دانم که می دانی؟ ولی حس کن
چه حالی دارد از نادیده هــم، نادیده تر بودن
خیالی نیست. "خورشیدی" . بتاب و حکمرانی کن.
که عادت کرده ام خورشید را، بالایِ سَر بودن.
هوا خوبست من خوبم و اینجا آسمان آبیست
نگو دیوانه ام سختست دردِ کور و کر بودن.
به مصراعی ننالیدم تب تلخ تباهی را
که یک عمر است عادت کردهام بیسرپناهی را
منم آن ارگ ویرانی که هر شب خواب میبیند
به روی شانههایش فوج کفترهای چاهی را
زلیخاها اگر پیراهنی پاره نمیکردند
به یوسفها، که میآموخت رسم بیگناهی را؟
سواری خستهام، از کوه پایین آمدم دختر!
ببند این زخمهای کهنهی مشروطهخواهی را
تفنگ و اسب را دادم به جای شانهی نقره
بکِش، هموارتر کن پیچ و تاب این دوراهی را
چه میفهمند سربازان مستِ روس و عثمانی
شمیم اشکهایم روی کاغذهای کاهی را؟
سپیداری که بر آن پیکر ستارخان رقصان
چه سازد شرمساری را... چه نالد روسیاهی را
سپیده سر زده، آهو، به آغوشم قدم بگذار
مگیر از شیرمَردت لطف صید صبحگاهی را
رهاتر از سر زلفت بخند، امشب پریشانم
برقصان توی تُنگ صورتت دو بچه ماهی را
#حامد_عسکری
🕊♥️🌹♥️🕊
ای گل زیبای من بسیار می نازم به تو...
عشق من ای بهترین دلدار می نازم به تو...
آنقدر در جان من رفتی که روحی در بدن...
همچنان از لحظه ی دیدار می نازم به تو...
عشق یعنی صورت زیبای تو در آینه...
من به این تصویر بی تکرار می نازم به تو...
ساده می گویم به هر عنوان اگر سالم شوم...
یا شوم از عشق تو بیمار می نازم به تو...
شهر میداند که من از عشق تو دیوانه ام...
دائما از عشق تو سر شار می نازم به تو...
من برای با تو بودن جان و دل را داده ام...
از صمیم دل بدان ای یار می نازم به تو...
سهم من از عشق تکرار نگاه چشم توست...
تا نگاهم میکنی هر بار می نازم به تو
دانلود آهنگ جدید و بسیار زیبای سیروان خسروی به نام دیوونگی
http://www.music-bass.ir/141/
دانلود آهنگ جدید و بسیار زیبای مسعود صادقلو به نام عشق لازم
http://www.music-bass.ir/1400/....4/26/%D8%AF%D8%A7%D9