قدیما نمیدونم دل ما خوش بود ،
یا قدیما بیشتر خوش می گذشت !
نمیدونم سلامتی بیشتر بود ،
یا ما مریض نبودیم !
نمیدونم ما بی نیاز بودیم ،
یا توقع ها پایین بود ؟
نمیدونم همه چی داشتیم ،
یا چشم و هم چشمی نداشتیم !
نمیدونم اون موقع ها ،
حوصله داشتیم !
یا الان وقت نداریم !!!
نمیدونم چی داشتیم ،چی نداشتیم
ولی روزای خوبی داشتیم.
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد
هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد
خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند
تا فراموش شود یاد تو هرچند نشد
من دهان باز نکردم که نرنجی از من
مثل زخمی که لبش باز به لبخند نشد
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
گاهی اوقات دلم تنگ طمع تلخ اشک هایم میشود
و آرام میبارم و مینوشم …
گویی قهوهای تلخ از جنس حقیقت مینوشم …
چه کسی میگوید قهوه تلخ است؟
قهوه در برابر روز گار تلخم شیرینترین نوشیدنی عالم حساب میشود …
قهوه فقط یادآور است …
یاداور لحظات شیرین با تو بودن …
قهوه شیرین است …
خیلی شیرین …