آغوشِ تو مرموزترین؛ نقطهے دنیاست..
من ڪاشفم و مشغلهام؛ حلِ معماست..
در رأسِ مَدارِ دل تو؛ خیمه زد عشقم..
در قلّهترین جایِ دلم؛ وِلوِله برپاست..
عشقی ڪه در ابراز، گرفتارِ غرور است..
دیوارِ ڪجے چیده شده؛ تا به ثریاست..
برحاشیهی جلگهے ؛قلبت ڪه نشستم..
دیدم ڪه زمان در طلبِ؛ عشق مُهیاست..
چشمِ سیهت؛ دزد شد و قلبِ مرا برد..
لبخند لبت، سارقِ بر سایرِ اعضاست..
مِهرت ڪه به جان و تنِ من؛ ریشه دوانده..
یڪباره دچار تو شدن؛ هم ڪه مُجزاست..
حالا ڪه شده فتح دلت، ثبت جهانی..
پرچم زدم، آسوده شدم، خانهام آنجاست..
چون دلت با من نباشد
همنشینی #سود نیست
نیستم بلبل که بر گلشن نظر باشد مرا
باغهای دلگشا در زیر پر باشد مرا
تلخرویان را می روشن گوارا می کند
ابر بی می، کوه بر بالای سر باشد مرا
نیستم یک لحظه بی مشق جنون، هر جا که هست
نوخطی پیوسته در مد نظر باشد مرا
باده نتواند برون بردن مرا از فکر یار
دست دایم چون سبو در زیر سر باشد مرا