حالا ڪه از من دوری ...
مراقبِ خودت باش
مراقبِ اشک هایت ڪه بے من نریزند ...
مراقبِ دلت ڪه بے من نگیرد ...
مراقبِ خنده هایت ڪه بے من ڪسے نبیند
مراقبِ دست هایت باش ...
چشم هایت حتی ...
این ها همه اش امانت است
پیشِ تو ...
حالا ڪه دستم از دست هایت ڪوتاه ست
آغوشم از آغوشت دور ...
مراقبِ بے قرارے هایت باش ...
مبادا بے من ...
ڪسی آرامِ جانت شود ...
مبادا ... !
از کجا پیدا شدی،اینگونه درگیرت شدم
من هوادار و هوا خواه و غزل خوانت شدم
از کجا پیدا شدی مه پاره شیرین سخن
کین چنینم عاشق و دیوانه رویت شدم
سالها بود در فال من تعبیر مرگی بی فروغ
از کجا پیدا شدی سرزنده بویت شدم
این اواخر هردمم امید سوسو میزند
از کجا پیدا شدی اینگونه، شیدایت شدم
مدتی شعرم تمامش پر شده از عطر تو
از کجا پیدا شدی اینگونه رسوایت شدم
درتمام عمر ،گویا زندگیم معنی نداشت
از کجا پیدا شدی اینگونه مجنونت شدم