خاک، آوار دل وُ، دل کندن از خاک، نشد عشقِ خاک از جانِ فرسودهِ من، پاک نشد گفتم ای دل، از چه دلدادهِ این خاک و خُلی گفت،چون بهتر از این در کُلِّ اَفلاک نشد
بازم به سر زد امشب ای گل هوای رویت پایی نمی دهد تا پر وا کنم به سویت گیرم قفس شکستم وز دام و دانه جستم کو بال آن خود را باز افکنم به کویت شبتون بخیر 🌙🌟