مرا به نام خود بخوان همان که در تب تو مُرد همان که سال های سال نشست و ثانیه شِمُرد مرا به نام خود بخوان بخوان عزیز مهربان بخوان که این عطش مرا کشیده تا بدین مکان غمی نشسته بر دلم سکوت و بغض بر لبم بخوان مرا به نام خود مرا به نام خود بخوان
خوش بود یلدا شبی را پیش یار نقل و آجیلی و ظرفی پر انار هم شنیدن از لب پر خنده ای فال نیکو را ز پیر کهنه کار عمرتان به صفت یلدا ویلدای باستان بر شما مبارک