نه می گریزی نه می گریزانیم از تور صیاد پر رمقی در برکه های نامرعی آب از دو قطعه ذغال نسوخته ی سر یک قلیان یا آبم برافراشت یا به آتشم برکاشت غرقه ی دوباره ی دریا شوم سوخته ی آخرین یک دود.
وعظ باید گفت پشت استغفاری با احکام ترسخورده. چه می شود, عادتم قوز بردارد! رمی جمرات نومسلمانان شیطان ترس تر و, موت الابیض در قلمرو جنیان. کاش, در بند ولگردها سمّ مهلکی مرگ موش شود. نمک دعا پوست کندن صندلی را اجابت کند!