پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
کشف کردن نوشته ها
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
مردگانی رنگ پریده
دور از دوزخ – دور از بهشت.
عمری منتظر تَرَک های زمین
لای لاشه ی شک و تردید
در خواب های خسته ی خویش،
دویدم و دویدم.
دور از دوزخ – دور از بهشت.
عمری منتظر تَرَک های زمین
لای لاشه ی شک و تردید
در خواب های خسته ی خویش،
دویدم و دویدم.
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
آخرین نگاه درخت
دل تبر را به رحم نیاورد.
برگ های زنده
روی دست و پای شان غلتیدند.
چه بیدادی!
ریشه ها، خاک ناپاک می جوند.
دل تبر را به رحم نیاورد.
برگ های زنده
روی دست و پای شان غلتیدند.
چه بیدادی!
ریشه ها، خاک ناپاک می جوند.
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
درِ آواز جهان را بگشای
سستی خواب کودکان نورسته را می شناسم
در شبی که مادر در خمیازه ها،
مردمک های زنده اش،
از روزنه های باریک خون من گذشت.
سستی خواب کودکان نورسته را می شناسم
در شبی که مادر در خمیازه ها،
مردمک های زنده اش،
از روزنه های باریک خون من گذشت.
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
نه می گریزی
نه می گریزانیم
از تور صیاد پر رمقی
در برکه های نامرعی آب
از دو قطعه ذغال نسوخته ی سر یک قلیان
یا آبم برافراشت
یا به آتشم برکاشت
غرقه ی دوباره ی دریا شوم
سوخته ی آخرین یک دود.
نه می گریزانیم
از تور صیاد پر رمقی
در برکه های نامرعی آب
از دو قطعه ذغال نسوخته ی سر یک قلیان
یا آبم برافراشت
یا به آتشم برکاشت
غرقه ی دوباره ی دریا شوم
سوخته ی آخرین یک دود.
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
در دو سوی جان ایستاده است
نیمروز شرم آوری
در تن خویش.
هول برتری اش, چیره ی صبح
بوی ریز چراغی, دردا درد کوچه های بی شامه.
نیمروز شرم آوری
در تن خویش.
هول برتری اش, چیره ی صبح
بوی ریز چراغی, دردا درد کوچه های بی شامه.
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
وعظ باید گفت
پشت استغفاری با احکام ترسخورده.
چه می شود, عادتم قوز بردارد!
رمی جمرات نومسلمانان
شیطان ترس تر
و,
موت الابیض در قلمرو جنیان.
کاش, در بند ولگردها
سمّ مهلکی
مرگ موش شود.
نمک دعا
پوست کندن صندلی را
اجابت کند!
پشت استغفاری با احکام ترسخورده.
چه می شود, عادتم قوز بردارد!
رمی جمرات نومسلمانان
شیطان ترس تر
و,
موت الابیض در قلمرو جنیان.
کاش, در بند ولگردها
سمّ مهلکی
مرگ موش شود.
نمک دعا
پوست کندن صندلی را
اجابت کند!
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
جوی ها, دامن خویش برکشیده از تنگ خشک
چکمه های گل آلود از تلاش خسته ای
حزن آلود, تکیده اندامشان.
چکمه های گل آلود از تلاش خسته ای
حزن آلود, تکیده اندامشان.
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
آن لحظه،
که پنجه ی تو
انگشتانم آغوش کشید
و "نگاه سبزت"
بر چشم هایم قلمه می زد،
برای عمرم روییدم.
فقط می دانم
قدرت یک حس بود.
که پنجه ی تو
انگشتانم آغوش کشید
و "نگاه سبزت"
بر چشم هایم قلمه می زد،
برای عمرم روییدم.
فقط می دانم
قدرت یک حس بود.
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Showing 760 out of 1936