فقط خداست که … می شود با دهان بسته صدایش کرد… می شود با پای شکسته هم به سراغش رفت… تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر برمیدارد… تنهاکسی است که وقتی همه رفتند میماند… وقتی همه پشت کردند آغوش می گشاید… وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود… و تنها سلطانیست که … دلش با بخشیدن آرام می گیرد، نه با تنبیه کردن…! همیشه و همه جا …
در دنیا همواره کسی هست که انتظار دیگری را میکشد، چه در وسط صحرا و چه در قلب یک شهر بزرگ. و وقتی این دو نفر باهم روبهرو میشوند و نگاهشان به هم گره میخورد، همۀ گذشتهها و آیندهها اهمیت خود را از دست میدهد و تنها آن لحظه وجود دارد.
خداوندا غم دل با تو گویم بجز تو معشوق دیگر نجویم ندارد غیر تو جز بیوفای رضای تو است همه عمر آرزویم زهر ناکس بدو تهمت شنیدم توکل بر تو کردم ای نیکویم چه خار ها بر سر راهم که کشتند تو خار کردی بدل با گل برویم
خدایا ” تو را عاشق دیدم و غریبانه عاشقت شدم تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم تو را وفادار دیدم و بی وفایی نمودم ولی هر کجا که رفتم سرشکسته بازگشتم تو را گرم دیدم و در سردترین لحظات به سراغت آمدم اما… تو مرا چه دیدی که همچنان بخشنده و توبه پذیر و مشتاق بنده ات ماندی ؟
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Showing 1002 out of 1835
ویرایش پیشنهاد
افزودن ردیف
لایه خود را حذف کنید
آیا مطمئن هستید که می خواهید این ردیف را حذف کنید؟
بررسی ها
برای فروش محتوا و پست های خود، با ایجاد چند بسته شروع کنید. کسب درآمد
پرداخت با کیف پول
هشدار پرداخت
شما در حال خرید اقلام هستید، آیا می خواهید ادامه دهید؟