فیس بوک ایران ، شبکه اجتماعی تکواژه ها

2 سال

بگذار نبودنت را به سینه بفشارم
آنگاه که داشتنت
در خیال ابدی خواب هاست
و عطر تنت
در منظره‌ای ناپیدا
ای کاش

پسندیدن

اظهار نظر

2 سال

چشمانت را باز کن

ای چکیده‌ی مستیِ شب آ هنگام

که طلوع این حجم سبز

در پیمانه‌ی شراب تو

جان می‌گیرد

شرمساری شاخسار بید

از طرح لبخند مجنون‌وار

پسندیدن

اظهار نظر

2 سال

مهر میچینم سبد سبد
از تابستان چشمانت
و ریشه می زنم
در شرجی آغوشی
که بویِ خاک ِ آدمیت می‌دهد
بگو با کدام فصل همزادی
که خالی نمی شوی از نوبرانه ها

پسندیدن

اظهار نظر

2 سال

متنفرم

از زمان

با این سرعتی که دارد

چگونه

خود را به درخت برسانم

آفتاب خیلی داغ است

ابری هم در آسمان نیست

در کویر زندگی

و پای پیاده...

پسندیدن

اظهار نظر

2 سال

فقط نخوردن آن دانه برنج

در جلوی بشقاب خودت

گناه دارد

لطفا دیگ را نبر

برنج‌های درون دیگ

سهم دیگران است

پسندیدن

اظهار نظر

2 سال

تا تنها نباشی

معنایش را نمی توانی درک کنی

و دلگیری هوای بارانی

با صدایی که از

دل آن می آید

در پشت ابر سیاه

آسمانی آبی است

با آفتابی زیبا

کاش ماه

در پشت ابر نمی رفت

که برای بیرون آمدنش

غوغا به پا کند...

پسندیدن

اظهار نظر

2 سال

عطر شب‌بوهای خانه

ماه تنها

ستاره‌ای که می‌درخشد

زندگی

جریان دارد

وقتی امید دیدار خورشید

نزدیک است

پسندیدن

اظهار نظر

2 سال

پسندیدن

اظهار نظر

2 سال

والریا
عطر تو
آرامش جان من
در چشمانت
دریای مهربانی است
و لبخندت
نوازش می کند
دشت
قرمز
شقایق را؟

پسندیدن

اظهار نظر

2 سال

دیدم که شاعران شعر عبث می‌سازند

این کلام ناب را قفس می‌سازند

اوراق کتاب ما بیهوده نبود

گویی که برای خود عسس می‌سازند

پسندیدن

اظهار نظر

کشف کردن نوشته ها