مرد تیرماهی شالیزاریم زحمت تو در لجنزار زرد و سبز شالیزار مرا یاد باده در ترنج می اندازد و آن زردانه های میلاد مرداد ماه مانند عشقمان خلق شده از مهارت توست تابستان سرتاسر میلاد است خدا تو را روانه کرد تا رحمتی شوی برایم و من مرهمی میشوم برای زحمتت قدر دان تلاش پر رنج برنج …
بوی شمال بوی شالیزار این روزها با عطرتو تمام من را پرکرده است من با تو و با هر چه نشانی از تو دارد رویاهایی می نویسم که با هر بار خواندش دلم میلرزد می خواهم هر ووز دوست داشتنت را دوباره یاد بگیرم تا هر چه در این دنیا هست و نفس دارد آرزویی برایمان جز نفس کشیدنمان کنار هم نداشته باشند ……