حقیقت محض است که می گویند زنها بعد از یکباره فرو ریختن
آدم دیگری می شوند...
یک شبه فراموش می کنند زجرهایشان را
فراموش می کنند اشک هایشان را
و فراموش می کنند کسی را که مسبب فرو ریختنشان شده است.
راستش را بخواهی شبی در خود فرو ریختم و خاطراتم آواری شد بر روی قلبم ...
شب سختی بود؛
امیدی به دیدن طلوع دوباره خورشید نداشتم...
اما طلوع کرد و من با طلوعش آدم دیگری شدم!
شب قبل را اصلاً بخاطر نمیاوردم
در قلبم ستون های محکمی علَم شده بود و
خبری از آوار نبود...
طلوع زیبایی بود
لبخندی امیدبخش به زندگی زدم؛
برای خودم صبحانه ی مفصلی چیدم و
به گردش رفتم؛
خودم را به یک قهوه در یک کافه دنج مهمان کردم
شیرینیِ حالِ خوبم تلخی قهوه را از بین می برد.
یادم است برای خود آیینه زیبایی هدیه خریدم تا با هر بار نگاه کردن خودم در آن قاب زیبا ،یادم بیاید که هیچ چیز در دنیا ارزش فرو ریختن یک زن را ندارد!
به راستی که زنها بعد از یک بار فرو ریختن آدم دیگری می شوند...
اگر میخواهید یک نفر را بُکُشید
پیشنهاد میکنم اول به او محبت کنید
خاطره بسازید
ساعتها با او وقت بگذرانید
غافلگیرش کنید،به هر بهانه ای..
شادی اش را باعث شوید،
برایش سنگ صبور باشید
اینگونه زنده اش میکنید،
و دقیقا زمانی که جز شما کسی را
در زندگی اش ندارد ، رهایش کنید!
او را در بدترین شرایط زندگی اش
درست وقتی که به شما بیش از هر کس دیگری نیاز دارد
تنها بگذارید!
ترجیحا این رفتنتان هم بدون دلیل باشد
بی هیچ حرفی
بدون خداحافظی!
در آخرین مسیجتان هم برایش آرزوی خوشبختی کنید!
شک نکنید او خواهد مرد
هر روز از نو ...
هر روز از نو می میرد و
تا عمر دارد آن آدم سابق نمی شود!
عهد ڪردم عاشقانه سر نهم در پاے عشق
زندگے یعنے نشستن با تو در دنیاے عشق
گفته ام این را برایت بارها ، اے عشق من
دوست دارم با تو باشم تا شب یلداے عشق
باز بے تاب است این دل ،بے قرارے مے ڪند
با من از امروز یڪ دل باش تا فرداے عشق
ماهےاحساس من در تنگ دل جان مے ڪند
موج بر مے دارد از این حادثه ، دریاے عشق
عشق یعنے با تو بودن تا ابد ، دلدار من
نقش ڪردم از تو در قاب دلم ، سیماے عشق
آسمان آبے شعر مرا مهتاب باش
واژه هایم را ستاره سازم از رؤیاے عشق.