فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها
    جستجوی پیشرفته
  • وارد شدن
  • ثبت نام

  • حالت شب
  • © 2025 فیس بوک ایران ، شبکه اجتماعی تکواژه ها
    در باره • فهرست راهنما • با ما تماس بگیرید • سیاست حفظ حریم خصوصی • شرایط استفاده • بازپرداخت

    انتخاب کنید زبان

  • Arabic
  • Bengali
  • Chinese
  • Croatian
  • Danish
  • Dutch
  • English
  • Farsi
  • Filipino
  • French
  • German
  • Hebrew
  • Hindi
  • Indonesian
  • Italian
  • Japanese
  • Korean
  • Persian
  • Portuguese
  • Russian
  • Spanish
  • Swedish
  • Turkish
  • Urdu
  • Vietnamese

تماشا کردن

تماشا کردن

وبلاگ

مقالات را مرور کنید

بازار

آخرین محصولات

صفحات

صفحات من صفحات لایک شده

بیشتر

انجمن کاوش کنید پست های محبوب شغل ها ارائه می دهد بودجه
تماشا کردن بازار وبلاگ صفحات من همه را ببین

کشف کردن نوشته ها

Posts

کاربران

صفحات

گروه

وبلاگ

بازار

انجمن

شغل ها

بودجه

Mona2
Mona2  
5 سال

شب‌رابدونِ
افسوس‌امروزرفته
بدون‌آه‌گذشته‌تمام‌ڪن
به‌فردافڪرڪن‌ڪه
روزدیگرےاست
چشمتون پراز امید
قلبتون سرشار از عشق و
دنیاتون‌بدون‌غم
شبتو ن‌درپناه‌خدا🌙✨

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

من سکوت خویش را گم کرده‌ام
لاجرم در این هیاهو گم شدم
 
من که خود افسانه می‌پرداختم
عاقبت افسانه‌ی مردم شدم
 
ای سکوت ای مادر فریادها
ساز جانم ازتو پر آوازه بود
 
تا در آغوش تو راهی داشتم
چون شراب کهنه شعرم تازه بود
 
در پناهت برگ وبار من شکفت
تو مرا بردی به شهر یادها
 
گم شدم در این هیاهو گم شدم
تو کجایی تا بگیری داد من؟
 
گر سکوت خویش را می‌داشتم
زندگی پر بود از فریاد من

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

از دست تو ای بخت هزاران گله دارم
با دلخوشی و خنده ی لب فاصله دارم

گویند که شب میرسد آخر به سپیده
ترس ازگذرِ عمر از این مرحله دارم

عمریست که همزاد غم و غصه و دردم
خو کرده به درد و دلِ بی حوصله دارم

با صبر دگر ز غوره حلوا نتوان ساخت
دل خسته ام و پای پر از آبله دارم

گفتند که چون میگذرد هیچ غمی نیست
عمریست که با میگذرد مسئله دارم

از دوست دل آزرده ام از غیر چه گویم
من چهره یِ ویرانیِ آن زلزله دارم

ای کاش بدانم به چه جرمیست اسیرم
صدها گله ازقِرقی و از چلچله دارم

میسوزم و میسازم و چون سنگ صبورم
از دست تو ای بخت هزاران گله دارم

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

.
شبها به بزم مدعی ای بی مروت جا مکن
آرام جان او مشو، آزار جان ما مکن

از بهر حسرت خوردنم، لب بر لب ساغر منه
دست از پی آزردنم در گردن مینا مکن

در بزم غیر ای بی وفا بهر خدا مگذار پا
ما را و خود را بیش از این آزرده و رسوا مکن

هردم به مجلس ای رقیب از یار دلجویی مجو
خاطر نگهداریش را خاطر نشان ما مکن

درد فروغی را وا تا کی به فردا افکنی
اندیشه از فردا بدار، امروز را فردا مکن

#فروغی_بسطامی

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

‌

چگونه دل کُنم از بند عشق تو آزاد
نشسته ای به دل هرگز نمیروی از یاد

اگر چه خانه خرابم ز داغ تنهایی
نظر به من نکن ای دوست خانه ات آباد

چنان عجین شده جانم به درد هجرانت
که از وصال تو دیگر نمیشوم دلشاد

به هستی اَم دگر امّیدی نیست، میدانی؟
کدام هستی؟ تمامش تو داده ای بر باد

شکایتی نکنم ترس تیغ خشم تو
کشننده تر شده از تیغ تیز هر جلّاد

سکوت مَرهَم این درد بی مداوا شد
کسی نمیشنود پس چرا کنم فریاد

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

احوال دلم یک سَره باران شده بی تو
دیوانه در این شهر فراوان شده بی تو

یک لحظه تو را دیدم و عمری دل زارم
چون موی تو در باد پریشان شده بی تو

بی بال و پری در هوس وصلِ تو دائم
پابند غمی گوشه ی زندان شده بی تو

با مهرِ کسی جان به هم ریخته دیگر
هرگز نشد آباد که ویران شده بی تو

بی‌خانه زیاد است ولی قلب من عمری
آواره تر از کوچه خیابان شده بی تو

جان دادن اگر سخت‌ترین کار جهان است
آسان شده آسان شده آسان شده بی تو

گفتند که پرسیده ای از حال من انگار
احوال دلم یک سَره باران شده بی تو،،،

‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

‌‌

تصمیم دارم ڪودتا ڪُنم
اصلا چرا ڪودتا
انقلاب میڪُنم •••
ڪم دیڪتاتور نیستی
دنیایی در حسرت ِ
#چشمانت در عذاب اند •••
خون جماعتی را در شیشه ڪرده ای
بیا و دست از رد صلاحیت بردار "
بگذار مجلسی به پا ڪُنیم و
همه بیایند به تماشای نگاهت •••

حامد_نیازی

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

ناز چشمانت کشم آنقدر، حیرانت کنم
بی وفا در قدرت من نیست زندانت کنم

نذر کردم گر تو را روزی به دستت آورم
نوگل این بوستان شمع شبستانت کنم

جام دل انداختی با غیر هم پیمان شدی
مرغ در دام توام، ناچار فرمانت کنم

بنده عشق تو بودن منتهای زندگی ست
جان نا چیزی که دارم آن به قربانت کنم

دل پریشانی مکن جانا که عمری در سکوت
لب فرو بستم مبادا تا پریشانت کنم

کاش در صحن خلوص عشق چون آزاده ای
مفتخر بودم به یک لبخند مهمانت کنم

ابر بودم، آسمان بودی ولی غافل که من
میتوانستم به آهی غرق بارانت کنم...

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

چون صورتِ بدیعت، نقشی به چین نباشد
چون چشم دلفریبت، سِحری مُبین نباشد

ای آفتاب! روزی، بی‌پرده روی بنمای
تا آسمان نگوید مَه بر زمین نباشد

روزی عنانِ طاقت، گفتم به دست گیرم
با چشمِ دلْسِتانت، یارای این نباشد

صبر از تو نیست ممکن، تا عشق هست در من
این قصه کس نداند، تا خود چنین نباشد

بسیار نیکُوان را حُسن است و دلربایی
لیکن چو تو به خوبی، کس نازنین نباشد

هرکو سرِ ارادت با دلبری ندارد
ذوقی ز آدمیّت، در وی یقین نباشد!

«آبانی» از ملامت، مهر از تو برنگیرد
نیشِ مگس مقابل با اَنگَبین نباشد

ای مَه‌جَبین! ز جورت، هنگام دادخواهی
جز آستانِ دستور، ما را جبین نباشد...
‏
آبانی_تهرانی

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

بعضۍ ۅقٺ‌ها
باید ناراحٺ شۅے
باید دسٺ از سنڪَ بۅدڹ بردارے
نشاڹ بده ڪہ برایٺ مهم اسٺ
ڪہ ٺۅ هم ناراحٺ مۍ‌شۅے
از رفٺارهاےشاڹ
از حرف‌هاےشاڹ
از قضاۅٺ‌هاے ناحق‌شاڹ
عمرے از احساساٺٺ ڪَفٺۍ ۅ خرج‌شاڹ ڪردے ...
درۅغ مۍڪَفٺند، در حالۍ ڪہ
ٺۅ حقیقٺ را میدانسٺۍ،
بڪَذار بفهمند ساده نیسٺۍ
نڪَذار مهربانۍاٺ دیڪَراڹ را بد عادٺ ڪند
ٺا هر طۅرے ڪہ دڸ‌شاڹ خۅاسٺ با ٺۅ رفٺار ڪنند؛
مهرباڹ باش ۅلۍ ساده نہ!
ببخش اما فرامۅش نہ!
بہ خۅدٺ حق بده ڪہ ڪَاهۍ ناراحٺ شۅے
ٺۅ قبڸ از آنڪہ هر چیزے باشۍ، انسانۍ ...

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Showing 1290 out of 1836
  • 1286
  • 1287
  • 1288
  • 1289
  • 1290
  • 1291
  • 1292
  • 1293
  • 1294
  • 1295
  • 1296
  • 1297
  • 1298
  • 1299
  • 1300
  • 1301
  • 1302
  • 1303
  • 1304
  • 1305

ویرایش پیشنهاد

افزودن ردیف








یک تصویر را انتخاب کنید
لایه خود را حذف کنید
آیا مطمئن هستید که می خواهید این ردیف را حذف کنید؟

بررسی ها

برای فروش محتوا و پست های خود، با ایجاد چند بسته شروع کنید. کسب درآمد

پرداخت با کیف پول

هشدار پرداخت

شما در حال خرید اقلام هستید، آیا می خواهید ادامه دهید؟

درخواست بازپرداخت