فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها
    #فرداتون
    جستجوی پیشرفته
  • وارد شدن
  • ثبت نام

  • حالت شب
  • © 2025 فیس بوک ایران ، شبکه اجتماعی تکواژه ها
    در باره • فهرست راهنما • با ما تماس بگیرید • سیاست حفظ حریم خصوصی • شرایط استفاده • بازپرداخت

    انتخاب کنید زبان

  • Arabic
  • Chinese
  • Dutch
  • English
  • French
  • German
  • Italian
  • Japanese
  • Korean
  • Persian
  • Russian
  • Spanish
  • Swedish
  • Turkish
  • Urdu

تماشا کردن

تماشا کردن

وبلاگ

مقالات را مرور کنید

بازار

آخرین محصولات

صفحات

صفحات من صفحات لایک شده

بیشتر

انجمن کاوش کنید پست های محبوب شغل ها ارائه می دهد بودجه
تماشا کردن بازار وبلاگ صفحات من همه را ببین

کشف کردن نوشته ها

Posts

کاربران

صفحات

گروه

وبلاگ

بازار

انجمن

شغل ها

بودجه

Mona2
Mona2  
4 سال

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران، وای به حال دگران

رفته چون مه به محاقم «که نشانم ندهند»
هر چه آفاق بجویند، کران تا به کران

می روم تا که به صاحب نظری باز رسم
محرم ما نبود، دیده ی کوته نظران

دلِ چون آینه ی «اهل صفا» می شکنند
که ز خود بی خبرند این ز خدا بی خبران

دل من دار که در زلف شکن در شکنت
یادگاری ست ز سر حلقه ی شوریده سران

گل این باغ به جز حسرت و داغم نفزود
لاله رویا «تو ببخشای به خونین جگران»

ره بیداد گران، بخت من آموخت ترا
ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران

سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بود عاقبت کار جهان گذران

«شهریارا» غم آوارگی و در به دری
شورها در دلم انگیخته، چون نوسفران

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
4 سال

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم

یک قطره آبم که در اندیشه دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم

این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی‌ست
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم

خاموش مکن آتش افروخته‌ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم

فاضل نظری

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
4 سال

در ماجرای ما سری سامان نمی گیرد
بیدار شو! در دوزخی، باران نمی گیرد

عشق این دبیر پیر با یک قطره اشک ما
این امتحان سخت را آسان نمی گیرد

پیغمبری هستم که قوم کافر خود را
هرقدر نفرین می کند طوفان نمی گیرد

تنهایی ام با هیچ جمعی پر نخواهد شد
تن-ها خودش جمعست، دیگر "آن" نمی گیرد

پشت سر از عشق برگشته دعایی نیست
روی سر مرتد کسی قرآن نمی گیرد

پا بر سرم بگذار و بالاتر برو ای دوست
بی مرگ برفی، چشمه ای جریان نمی گیرد

وقتی بنا به زجر باشد عمر طولانیست
با خوش خیالی عمر ما پایان نمی گیرد ...

#حسين_زحمتكش

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
4 سال

دیوانه شدم در پی آن صورت شهناز
تا باز شود این گره از نقطهء آغاز

جانم به لبم دل چه کشیداز رخ و مویت
سردار منی پیش تو من رتبهء سرباز

شاعر شدم از عشق تو انگار ندیدی
فریاد زدم اسم تورا با لب آواز

دربند توام تا به ابد هرچه که باشی
غیراز تو نباشد به دلم آن گل تن‌ناز

این باده ی مستانه به غیر از تو نگیرم
جام می ما ریخته بر صورت اعجاز

همراه کسی نیست به غیراز تو وجودم
غیراز تو کجا باز کنم این غم و این راز

بر چشم ترم اشک زهجران تو خون شد
با آه نبودت بکشم غصهء خود باز

افسوس بر این سوخته هیچت نظری نیست
باز آ که دلم با رخ تو کوک شود ساز

شاید که خدا خواهد و من سوی تو آیم
شوقم به تو بسیار،ولی کو پر پرواز

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
4 سال

‍ آدمها رو ذخیره نکنیم
برای روزهای مبادا !

اگر برای کسی نصفه و نیمه ایم
و او تمامش را برایمان خرج میکند
تووی آب نمک نخوابانیمش !

هی بگوییم اگر هیچکس نباشد
این آدم هست که تمامِ خودش را
پای من میگذارد!

آدمها یک روز ته می‌کشند،
بی اینکه بفهمید و
زمانی به خودتان می‌آیید
که دیگر هیچ راهی برای بازگرداندن
آدمی نیست که احساسش را
صادقانه خرجتان کرده بود .. !

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
4 سال

.
بدست باد گه گاهي، سلامي مي رسان، يارا
که از لطف تو خود آخر، سلامي مي رسد ما را

خنک، باد سحرگاهي که در کوي تو، گه گاهش
مجال خاک بوسي هست و ما را نيست آن، يارا

شکايت نامه شوق تو را بر کوه اگر خوانم
ز رقت چشمه ها گردند، گريان سنگ خارا را

ز رفتن راه عاجز کرد و ره را نيست پاياني
اگر کاري به سر مي شد، ز سر مي ساختم پا را

ز شرح حال من، زلف تو طوماري است سربسته
اگر خواهي خبر، بگشا، سر طومار سودا را

نسيم صبح اگر يابي، گذر بر منزل ليلي
بپرسي از من مجنون، دل رنجور شيدا را

ور از تنهايي سلمان و حال او خبر، پرسد
بگو بي جان و بي جانان، چه باشد حال تنها را

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
4 سال

مرد وقتی غصه دارد هی خودش را می خورد
او دقیقا مثل کاغذ از وسط تا می خورد


ای خدا لعنت کند این حس مغرورانه را
باچه زوری بغض خود را روز و شبها می خورد


تک خوری هم از صفات بارز مردانه است
غصه ی اهل و عیالش را چه تنها می خورد!


زندگی با چوب خود ما را قوی تر کرده است
قبل آنهم چوب استادان و بابا می خورد


قصه های عاشقی را یک مرور ساده کن
طفلکی مجنون غمِ شیرینِ لیلا می خورد


بس که سانسور کرده دنیا اشک و درد و آه مرد
هر که بیند گریه اش را ناگهان جا می خورد!

#علی_قهرمانی

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
4 سال

من‌که‌خود صید تو هستم، دام می‌خواهی‌چه‌کار؟
بیش از این آهوی خود را رام می‌خواهی چه‌کار؟

پشتِ سر گفتی فلانی را نمیارم به یاد
روبه‌رو با من بگو، پیغام می‌خواهی چه کار؟

هرچه گفتی من همان کردم، چرا پس دشمنی؟
من دعاگوی تواَم، دشنام می‌خواهی چه‌کار؟

خون من در شیشه کردی، ناگهان جانم بگیر
سربکش لاجرعه مِی را، جام می‌خواهی چه‌کار؟

کشته‌ی عشق تو هستم نازنین، از چون منی
صبر می‌خواهی چه کار، آرام می‌خواهی چه‌کار؟

پسته‌ی خندان ندارد قیمتی پیش لبت
با چنان چشمی دگر بادام می‌خواهی چه‌کار؟!

از کنایاتِ نهان آکنده‌است ابروی تو
با چنین صنعت، بگو ایهام می‌خواهی چه‌کار؟

کفترِ جَلدِ کسی هرگز نخواهد شد دلت
می‌پری زاین‌سو به آن‌سو، بام می‌خواهی چه‌کار؟

من ز عشقت سوختم امّا دلت با دیگری‌ست
یارِ چون من پخته داری، خام می‌خواهی چه‌کار؟

در زدم، در را نکردی باز و گفتی کیستی؟
از شهیدان تو هستم، نام می‌خواهی چه‌کار...؟

#افشین_علاء

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
4 سال

بی وفایی میکنی
دیگر کنارت نیستم

گر چه عمری را به
حسرت در نگاهت زیستم

خسته ام از زندگی
از درد و رنج خاطرات

چون نمیدانم که هر دم
در وفای کیستم

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
4 سال

هـرگز تـو هـم مــانـنــد مـــن آزار دیــدی؟
یــار خــودت را از خــودت بــیــزار دیــدی؟

آیــا تـو هـم هر پــرده ای را تا گشودی
از چــار چــوب پـنـجـــره دیـــــوار دیــدی؟

اصـلا بـبـیـنـم تـا بـه حـالا صـخــره بودی؟
از زیـــر امــــواج آســـمـان را تــار دیدی؟

نـام کـسی را در قـنـوتت گـــریـه کـردی؟
از «آتـنـا» گـفـتن «عــذابَ النـّار» دیدی؟

در پـشـت دیـوار ِحیاطی شعـر خوانـدی؟
دل کـنـدن از یــک خــانه را دشـوار دیدی؟

آیا تو هم با چشم ِ بـاز و خیس ِ از اشک
خواب کسی را روز و شب بـیـدار دیدی؟

رفتی مطب بی نسخه برگردی به خانه؟
بیـمار بـودی مثل ِمن ؟ ، بیمار دیــدی؟؟

حقـا که بـا مـن فــرق داری ــ لا اقـل تـو
او را که می خواهی خودت یک بـار دیدی...

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Showing 1285 out of 1936
  • 1281
  • 1282
  • 1283
  • 1284
  • 1285
  • 1286
  • 1287
  • 1288
  • 1289
  • 1290
  • 1291
  • 1292
  • 1293
  • 1294
  • 1295
  • 1296
  • 1297
  • 1298
  • 1299
  • 1300

ویرایش پیشنهاد

افزودن ردیف








یک تصویر را انتخاب کنید
لایه خود را حذف کنید
آیا مطمئن هستید که می خواهید این ردیف را حذف کنید؟

بررسی ها

برای فروش محتوا و پست های خود، با ایجاد چند بسته شروع کنید. کسب درآمد

پرداخت با کیف پول

هشدار پرداخت

شما در حال خرید اقلام هستید، آیا می خواهید ادامه دهید؟

درخواست بازپرداخت