فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها
    #فرداتون
    البحث المتقدم
  • تسجيل الدخول
  • التسجيل

  • الوضع الليلي
  • © 2025 فیس بوک ایران ، شبکه اجتماعی تکواژه ها
    حول • الدليل • إتصل بنا • سياسة الخصوصية • شروط الاستخدام • إعادة مال

    تحديد اللغة

  • Arabic
  • Chinese
  • Dutch
  • English
  • French
  • German
  • Italian
  • Japanese
  • Korean
  • Persian
  • Russian
  • Spanish
  • Swedish
  • Turkish
  • Urdu

يشاهد

يشاهد

مدونة

تصفح المقالات

السوق

آخر المنتجات

الصفحات

صفحاتي صفحات أعجبتني

أكثر

منتدى إستكشاف منشورات شائعة وظائف عروض بالتمويل
يشاهد السوق مدونة صفحاتي الكل

إستكشف المشاركات

Posts

المستخدمين

الصفحات

مجموعة

مدونة

السوق

منتدى

وظائف

بالتمويل

علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
5 سنوات

سخن دیگر نگفتی ای سخن پرداز خاموشم

فراموشت نمی کردم چرا کردی فراموشم؟

إعجاب
علق
شارك
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
5 سنوات

این متن واقعا محشره

خدا، چیست؟کیست؟کجاست؟
خدا در دستیست که به یاری میگیری، درقلبیست که شاد میکنی، درلبخندیست که به لب مینشانی، خدا درعطر خوش نانیست که به دیگری میدهی، درجشن و سروریست که برای دیگران بپا میکنی، آنجاست که عهدمیبندی و عمل میکنی، خدا؛ درتو،باتو، و برای توست...

إعجاب
علق
شارك
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
5 سنوات

ناگهان در کوچه دیدم بی‌وفای خویش را
باز گم کردم زشادی دست و پای خویش را

گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم
دیدمش وز یاد بردم گفته‌های خویش را

(مهدی اخوان ثالث)

إعجاب
علق
شارك
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
5 سنوات

دل در پی عشق دلبران است هنوز
‌‎وز عمر گذشته در گمان است هنوز

‌‎گفتیم که ما و او به هم پیر شویم
‌‎ما پیر شدیم و دل جوان است هنوز

إعجاب
علق
شارك
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
5 سنوات

ترک ما کردی ولی باهرکه هستی یار باش
مثل من هرگز نکن با او کمی دلدار باش

کم گذاشتی نازنین یک عمر برایم عشق خود
لااقل یکدم بساز با عشق او بسیار باش

از حریم عشق من پاپس کشیدی ناگهان
گرد تا گرد حریم عشق او دیوار باش

ساکتی ای نازنین از عشق نو حرفی بزن
بی دروغ و بی کلک یک لحظه را اینبار باش

دلهره جانم گرفت ازبس بفکرت بوده ام
حال او خوشحال کن چون لحظه دیدار باش

من که رفتم بعد ازین حالم بتو مربوط نیست
خنده کن یا گریه یا ازعشق او بیمار باش

إعجاب
علق
شارك
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
5 سنوات

یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند در رضای یار

گر بر وجود عاشق صادق نهند تیغ
بیند خطای خویش و نبیند خطای یار

إعجاب
علق
شارك
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
5 سنوات

در یاد منی حاجت باغ و چمنم نیست
جایی که تو باشی خبر از خویشتنم نیست

اشکم که به دنبال تو آواره ی شوقم
یارای سفر با تو و رای وطنم نیست

این لحظه چو بارانِ فرو ریخته از برگ
صد گونه سخن هست و مجال سخنم نیست

بدرود تو را انجمنی گرد تو جمع اند
بیرون ز خودم راه در آن انجمنم نیست

دل می تپدم باز درین لحظه ی دیدار
دیدار ‚ چه دیدار ؟ که جان در بدنم نیست

بدرود و سفر خوش به تو آنجا که رهایی ست
من بسته ی دامم ره بیرون شدنم نیست

در ساحل آن شهر تو خوش زی که من اینجا
راهی به جز از سوختن و ساختنم نیست

تا باز کجا موج به ساحل رسد آن روز
روزی که نشانی ز من الا سخنم

إعجاب
علق
شارك
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
5 سنوات

ای دوست بیازار مرا هر چه توانی


دل نیست اسیری که ز آزار گریزد

إعجاب
علق
شارك
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
5 سنوات

من در این جای
همین صورت بی‌جانم و بس...
دلم آنجاست
که آن دلبر عیار آنجاست...

إعجاب
علق
شارك
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
5 سنوات

پرندگان هنگام پرواز مرز نمی شناسند
آدم ها
هنگام دوست داشتن
و آدم مرز را آفرید
تا تنهایی اش را کوچک کند.

إعجاب
علق
شارك
Showing 1577 out of 1936
  • 1573
  • 1574
  • 1575
  • 1576
  • 1577
  • 1578
  • 1579
  • 1580
  • 1581
  • 1582
  • 1583
  • 1584
  • 1585
  • 1586
  • 1587
  • 1588
  • 1589
  • 1590
  • 1591
  • 1592

تعديل العرض

إضافة المستوى








حدد صورة
حذف المستوى الخاص بك
هل أنت متأكد من أنك تريد حذف هذا المستوى؟

التعليقات

من أجل بيع المحتوى الخاص بك ومنشوراتك، ابدأ بإنشاء بعض الحزم. تحقيق الدخل

الدفع عن طريق المحفظة

تنبيه الدفع

أنت على وشك شراء العناصر، هل تريد المتابعة؟

طلب استرداد