بیهوده مکوبید
درِ خانهٔ ویران شده ام را
در منزل تنهائیِ من جز #غماو
جای کسی نیست..
کاش میشد که تـورا مثلِ طلا آب کنم
بتـراشـم بـدنـت را اثـری نـاب کنم
بگـذارم بـه سرت تـاجِ طلاکوب شده
و بـه گیسوی تو یک شاپره قلاب کنم
بکشـم طاقِ عقیـقی بـه خَـمِ ابرویت
تا که ابـروی تورا جلوه ی محراب کنم
نوری از پرتو خورشید به چشمت بزنم
بـرقِ چشمانِ تـورا تابشِ مهتاب کنم
هر چه شیرینی دنیاست به هم آمیزم
شهدِ لبهـای تو را طعم شکر ساب کنم
و بـه بـالایِ لبـت خالِ سیـاهی بزنم
تا که این منظره را کامل و جذاب کنم
بعد ازآن در رخِ تـو محوِ تماشا بشوم
باخیالِ نفست چشمِ خودم خواب کنم
مثلِ بت زیرِ قدمهاۍتو من سجده زنم
بت پرستی ز تـورا بیـنِ همه باب کنم
با تو هستم ای غنیمت برده هست و نیستم
با وجودِ خاطراتت هیچ تنها نیستم
گرچه من را برده ای از یاد اما خوبِ من
پایِ عشقت همچنان تا پایِ جان می ایستم
کاش عمری داشتم چون حضرتِ نوحِ نبی
تا که قدری بیشتر با دردِ تو می زیستم
عده ای دیوانه می خوانند و بعضی گوشه گیر
بعد تو حتی نمی دانم کدامم..؟! چیستم ؟!
عشق آغاز فراموشی ست می پرسی چطور ؟
اینکه تا عاشق شدم از یاد بردم کیستم!!
چه سخت است!
برای آدمی
که دلش میخواهد
به اندازه تمام خداحافظی های
دنیا برود..
و جایی برای رفتن نداشته باشد..
#سخت