Mi piace
Commento
Condividi
Scoprire messaggi
جان می‌دهم از حسرت دیدار تو چون صبح
باشد که چو خورشید درخشان به درآیی
باشد که چو خورشید درخشان به درآیی
Mi piace
Commento
Condividi
زنهار که بر حکم رقیبان ندهی دست
ورنه بکشم از تو و این عشق کمی دست
در خون بِنِشسته دل وُ فریاد که ای کاش
آید ز افق آخر همان یار ِ قوی دست
ورنه بکشم از تو و این عشق کمی دست
در خون بِنِشسته دل وُ فریاد که ای کاش
آید ز افق آخر همان یار ِ قوی دست
Mi piace
Commento
Condividi
باور نکرده ای که دوست دارت شدم
یادم به آن روزیکه خواستگارت شدم
رفتم به جور خدمت و در گیر ناکسان
در هستی این روزگاری که زارت شدم
یادم به آن روزیکه خواستگارت شدم
رفتم به جور خدمت و در گیر ناکسان
در هستی این روزگاری که زارت شدم
Mi piace
Commento
Condividi
ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی
هر جا که روی زود پشیمان به درآیی
هر جا که روی زود پشیمان به درآیی
Mi piace
Commento
Condividi
دولت در آن سرا و گشایش در آن در است
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است
دی وعده داد وصلم و در سر شراب داشت
امروز تا چه گوید و بازش چه در سر است
شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم
عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است
فرق است از آب خضر که ظلمات جای او است
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است
دی وعده داد وصلم و در سر شراب داشت
امروز تا چه گوید و بازش چه در سر است
شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم
عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است
فرق است از آب خضر که ظلمات جای او است
Mi piace
Commento
Condividi
ساقی بیا شوری به پا کن
چرخی بزن دستی هوا کن
دفی بیار چنگی نواز
لبم را با سبویی آشنا کن
چرخی بزن دستی هوا کن
دفی بیار چنگی نواز
لبم را با سبویی آشنا کن
Mi piace
Commento
Condividi
در عمق فرو ریختن
سایه ی دردم
در هر قدمی باز
به دنبال تو گَردم
در ساحل دلتنگی من
کفش تو باقی است
ای سایه پیدای نهان
از خلأ راه چه دوری؟
سایه ی دردم
در هر قدمی باز
به دنبال تو گَردم
در ساحل دلتنگی من
کفش تو باقی است
ای سایه پیدای نهان
از خلأ راه چه دوری؟
Mi piace
Commento
Condividi
باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است
ای نازنین پسر تو چه مذهب گرفته‌ای
کت خون ما حلالتر از شیر مادر است
چون نقش غم ز دور ببینی شراب خواه
تشخیص کرده‌ایم و مداوا مقرر است
از آستان پیر مغان سر چرا کشیم
شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است
ای نازنین پسر تو چه مذهب گرفته‌ای
کت خون ما حلالتر از شیر مادر است
چون نقش غم ز دور ببینی شراب خواه
تشخیص کرده‌ایم و مداوا مقرر است
از آستان پیر مغان سر چرا کشیم
Mi piace
Commento
Condividi
گلی گلهای خانه ناز می کـرد
زنازش شاخه هاپروازمی کرد
چنان می گفت نرگس بارفیقان
دهیم باروشکوفه های خنـدان
دمی می گفت سوسن باشقایق
زنازش شاخه هاپروازمی کرد
چنان می گفت نرگس بارفیقان
دهیم باروشکوفه های خنـدان
دمی می گفت سوسن باشقایق
Mi piace
Commento
Condividi
Showing 537 out of 1897