فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها
    #electricalsafety #flydragon #weatherproofbox #petcare #opeypet
    Erweiterte Suche
  • Anmelden
  • Registrieren

  • Nacht-Modus
  • © 2025 فیس بوک ایران ، شبکه اجتماعی تکواژه ها
    Über Uns • Verzeichnis • Kontaktiere uns • Datenschutz • Nutzungsbedingungen • Rückerstattung

    Wählen Sprache

  • Arabic
  • Bengali
  • Chinese
  • Croatian
  • Danish
  • Dutch
  • English
  • Farsi
  • Filipino
  • French
  • German
  • Hebrew
  • Hindi
  • Indonesian
  • Italian
  • Japanese
  • Korean
  • Persian
  • Portuguese
  • Russian
  • Spanish
  • Swedish
  • Turkish
  • Urdu
  • Vietnamese

Betrachten

Betrachten

Blog

Artikel durchsuchen

Markt

Neueste Produkte

Seiten

Meine Seiten Gefallene Seiten

mehr

Forum Erforschen Beliebte Beiträge Arbeitsplätze Bietet an Förderungen
Betrachten Markt Blog Meine Seiten Alles sehen

Entdecken Beiträge

Posts

Benutzer

Seiten

Gruppe

Blog

Markt

Forum

Arbeitsplätze

Förderungen

علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
1 y
عاشق که تواضع ننماید چه کند شبها که به کوی تو نیاید چه کند
گر بوسه دهد زلف ترا رنجه مشو دیوانه که زنجیر نخواهد چه کند
هرگز دلم از یاد تو غافل نشود گر جان بشود مهر تو از دل نشود
افتاده ز روی تو در آیینهٔ دل عکسی که به هیچ وجه زایل نشود
گوشم چو حدیث درد چشم تو شنید فی‌الحال دلم خون شد و از دیده چکید
چشم تو نکو شود به من چون نگری تا کور شود هر آنکه نتواند دید
جانم به لب از لعل خموش تو رسید از لعل خموش باده نوش تو رسید
گوش تو شنیده‌ام که دردی دارد درد دل من مگر به گوش تو رسید
Gefällt mir
Kommentar
Teilen
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
1 y
سیمابی شد هوا و زنگاری دشت ای دوست بیا و بگذر از هرچه گذشت
گر میل وفا داری اینک دل و جان ور رای جفا داری اینک سر و تشت
آنرا که قضا ز خیل عشاق نوشت آزاد ز مسجدست و فارغ ز کنشت
دیوانهٔ عشق را چه هجران چه وصال از خویش گذشته را چه دوزخ چه بهشت
آن دل که تو دیده‌ای زغم خون شد و رفت وز دیدهٔ خون گرفته بیرون شد و رفت
روزی به هوای عشق سیری میکرد لیلی صفتی بدید و مجنون شد و رفت
از باد صبا دلم چو بوی تو گرفت بگذاشت مرا و جستجوی تو گرفت
اکنون ز منش هیچ نمی‌آید یاد بوی تو گرفته بود خوی تو گرفت
Gefällt mir
Kommentar
Teilen
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
1 y
ای دوست ای دوست ای دوست ای دوست جور تو از آنکشم که روی تو نکوست
مردم گویند بهشت خواهی یا دوست ای بیخبران بهشت با دوست نکوست
پرسید ز من کسی، که معشوق تو کیست؟ گفتم که فلان کَس است، مقصود تو چیست؟
بنشست و به های‌های بر من بگریست کز دست چنان کسی تو چون خواهی زیست؟
جسمم همه اشک گشت و چشمم بگریست در عشق تو بی جسم همی باید زیست
از من اثری نماند این عشق ز چیست چون من همه معشوق شدم عاشق کیست
ای دیده نظر کن اگرت بینایی ست در کار جهان که سر به سر سودایی ست
در گوشهٔ خلوت و قناعت بنشین تنها خو کن که عافیت تنهایی ست
Gefällt mir
Kommentar
Teilen
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
1 y
عشق تو بلای دل درویش منست بیگانه نمی‌شود مگر خویش منست
خواهم سفری کنم ز غم بگریزم منزل منزل غم تو در پیش منست
دردیکه ز من جان بستاند اینست عشقی که کسش چاره نداند اینست
چشمی که همیشه خون فشاند اینست آنشب که به روزم نرساند اینست
آنرا که حلال زادگی عادت و خوست عیب همه مردمان به چشمش نیکوست
معیوب همه عیب کسان می‌نگرد از کوزه همان برون تراود که دروست
زان می خوردم که روح پیمانهٔ اوست زان مست شدم که عقل دیوانهٔ اوست
دودی به من آمد آتشی بر من زد زان شمع که آفتاب پروانهٔ اوست
Gefällt mir
Kommentar
Teilen
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
1 y
چون نیست زهرچه نیست جز باد بدست چون هست بهر چه هست نقصان و شکست
انگار که هرچه نیست در عالم نیست پندار که هرچه هست در عالم هست
ناکامیم ای دوست ز خودکامی توست وین سوختگیهای من از خامی توست
مگذار که در عشق تو رسوا گردم رسوایی من باعث بدنامی توست
سرمایهٔ عمر آدمی یک نفس است آن یک نفس از برای یک هم نفس است
با هم نفسی گر نفسی بنشینی مجموع حیات عمر آن یک نفس است
گنجم چو گهر در دل گنجینه شکست رازم همه در سینهٔ بی کینه شکست
هر شعلهٔ آرزو که از جان برخاست چون پارهٔ آبگینه در سینه شکست
Gefällt mir
Kommentar
Teilen
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
1 y
آن عشق که هست جزء لاینفک ما حاشا که شود به عقل ما مدرک ما
خوش آنکه ز نور او دمد صبح یقین ما را برهاند ز ظلام شک ما
کارم همه ناله و خروشست امشب نی‌صبر پدیدست و نه هوشست امشب
دوشم خوش بود ساعتی پنداری کفارهٔ خوشدلی دوشست امشب
مجنون تو کوه را ز صحرا نشناخت دیوانهٔ عشق تو سر از پا نشناخت
هر کس بتو ره یافت ز خود گم گردید آنکس که ترا شناخت خود را نشناخت
دیشب که دلم ز تاب هجران میسوخت اشکم همه در دیدهٔ گریان میسوخت
میسوختم آنچنانکه غیر از دل تو بر من دل کافر و مسلمان میسوخت
Gefällt mir
Kommentar
Teilen
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
1 y
وا فریاد از دست عشق وا فریادا کارم به یکی طرفه نگار افتادا
گر داد دل شکسته دادا دادا ورنه من و عشق هر چه بادا بادا
گر بر در دیر می‌نشانی ما را گر در ره کعبه میدوانی ما را
اینها همگی لازمهٔ هستی ماست خوش آنکه ز خویش وارهانی ما را
تا چند کشم غصهٔ هر ناکس را وز خست خود خاک شوم هر کس را
کارم به دعا چو برنمی‌آید راست دادم سه طلاق این فلک اطلس را
در دیده بجای خواب آبست مرا زیرا که بدیدنت شتابست مرا
گویند بخواب تا به خواب‌ش بینی ای بیخبران چه جای خوابست مرا
Gefällt mir
Kommentar
Teilen
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
1 y
آن یار که عهد دوستداری بشکست میرفت و منش گرفته دامن در دست
می‌گفت دگر باره به خواب‌م بینی پنداشت که بعد ازو مرا خوابی هست
Gefällt mir
Kommentar
Teilen
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
1 y
باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ گر کافر و گبر و بت‌پرستی باز آ
این درگه ما درگه نومیدی نیست صد بار اگر توبه شکستی باز آ
ای دلبر ما، مباش بی دل برِ ما یک دلبرِ ما به از صد دل برِ ما
نه دل برِ ما، نه دلبر اندر برِ ما یا دل بر ما فرست یا دلبرِ ما
از واقعه‌ای ترا خبر خواهم کرد و آنرا به دو حرف مختصر خواهم کرد
با عشق تو در خاک نهان خواهم شد با مهر تو سر ز خاک بر خواهم کرد
Gefällt mir
Kommentar
Teilen
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
1 y
در وصل تو پیوسته به گلشن بودم در هجر تو با ناله و شیون بودم
گفتم به دعا که چشم بد دور ز تو ای دوست مگر چشم بدت من بودم
از سینه صدایِ اَرغَنون می‌آید وَز دیده به‌جای اشک، خون می‌آید
درشامِ فراق،ناله ام ازدلِ تَنگ آغشته بخونِ دل برون می آید
هوشم نه موافقان و خویشان بردند این کج کلهان مو پریشان بردند
گویند چرا تو دل بدیشان دادی؟ والله که من ندادم ایشان بردند
Gefällt mir
Kommentar
Teilen
Showing 616 out of 1830
  • 612
  • 613
  • 614
  • 615
  • 616
  • 617
  • 618
  • 619
  • 620
  • 621
  • 622
  • 623
  • 624
  • 625
  • 626
  • 627
  • 628
  • 629
  • 630
  • 631

Angebot bearbeiten

Tier hinzufügen








Wählen Sie ein Bild aus
Löschen Sie Ihren Tier
Bist du sicher, dass du diesen Tier löschen willst?

Bewertungen

Um Ihre Inhalte und Beiträge zu verkaufen, erstellen Sie zunächst einige Pakete. Monetarisierung

Bezahlen von Brieftasche

Zahlungsalarm

Sie können die Artikel kaufen, möchten Sie fortfahren?

Eine Rückerstattung anfordern