فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها
    #electricalsafety #flydragon #weatherproofbox #petcare #opeypet
    اعلی درجے کی تلاش
  • لاگ ان کریں
  • رجسٹر کریں۔

  • دن کا موڈ
  • © {تاریخ} فیس بوک ایران ، شبکه اجتماعی تکواژه ها
    کے بارے میں • ڈائرکٹری • ہم سے رابطہ کریں۔ • رازداری کی پالیسی • استعمال کی شرائط • واپس کرنا

    منتخب کریں۔ زبان

  • Arabic
  • Bengali
  • Chinese
  • Croatian
  • Danish
  • Dutch
  • English
  • Farsi
  • Filipino
  • French
  • German
  • Hebrew
  • Hindi
  • Indonesian
  • Italian
  • Japanese
  • Korean
  • Persian
  • Portuguese
  • Russian
  • Spanish
  • Swedish
  • Turkish
  • Urdu
  • Vietnamese

دیکھو

دیکھو

بلاگ

مضامین کو براؤز کریں۔

مارکیٹ

تازہ ترین مصنوعات

صفحات

میرے صفحات پسند کردہ صفحات

مزید

فورم دریافت کریں۔ مقبول پوسٹس نوکریاں پیشکش کرتا ہے۔ فنڈز
دیکھو مارکیٹ بلاگ میرے صفحات تمام دیکھیں

دریافت پوسٹس

Posts

صارفین

صفحات

گروپ

بلاگ

مارکیٹ

فورم

نوکریاں

فنڈز

علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
1 Y
ای دوست ای دوست ای دوست ای دوست جور تو از آنکشم که روی تو نکوست
مردم گویند بهشت خواهی یا دوست ای بیخبران بهشت با دوست نکوست
پرسید ز من کسی، که معشوق تو کیست؟ گفتم که فلان کَس است، مقصود تو چیست؟
بنشست و به های‌های بر من بگریست کز دست چنان کسی تو چون خواهی زیست؟
جسمم همه اشک گشت و چشمم بگریست در عشق تو بی جسم همی باید زیست
از من اثری نماند این عشق ز چیست چون من همه معشوق شدم عاشق کیست
ای دیده نظر کن اگرت بینایی ست در کار جهان که سر به سر سودایی ست
در گوشهٔ خلوت و قناعت بنشین تنها خو کن که عافیت تنهایی ست
پسند
تبصرہ
بانٹیں
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
1 Y
عشق تو بلای دل درویش منست بیگانه نمی‌شود مگر خویش منست
خواهم سفری کنم ز غم بگریزم منزل منزل غم تو در پیش منست
دردیکه ز من جان بستاند اینست عشقی که کسش چاره نداند اینست
چشمی که همیشه خون فشاند اینست آنشب که به روزم نرساند اینست
آنرا که حلال زادگی عادت و خوست عیب همه مردمان به چشمش نیکوست
معیوب همه عیب کسان می‌نگرد از کوزه همان برون تراود که دروست
زان می خوردم که روح پیمانهٔ اوست زان مست شدم که عقل دیوانهٔ اوست
دودی به من آمد آتشی بر من زد زان شمع که آفتاب پروانهٔ اوست
پسند
تبصرہ
بانٹیں
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
1 Y
چون نیست زهرچه نیست جز باد بدست چون هست بهر چه هست نقصان و شکست
انگار که هرچه نیست در عالم نیست پندار که هرچه هست در عالم هست
ناکامیم ای دوست ز خودکامی توست وین سوختگیهای من از خامی توست
مگذار که در عشق تو رسوا گردم رسوایی من باعث بدنامی توست
سرمایهٔ عمر آدمی یک نفس است آن یک نفس از برای یک هم نفس است
با هم نفسی گر نفسی بنشینی مجموع حیات عمر آن یک نفس است
گنجم چو گهر در دل گنجینه شکست رازم همه در سینهٔ بی کینه شکست
هر شعلهٔ آرزو که از جان برخاست چون پارهٔ آبگینه در سینه شکست
پسند
تبصرہ
بانٹیں
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
1 Y
آن عشق که هست جزء لاینفک ما حاشا که شود به عقل ما مدرک ما
خوش آنکه ز نور او دمد صبح یقین ما را برهاند ز ظلام شک ما
کارم همه ناله و خروشست امشب نی‌صبر پدیدست و نه هوشست امشب
دوشم خوش بود ساعتی پنداری کفارهٔ خوشدلی دوشست امشب
مجنون تو کوه را ز صحرا نشناخت دیوانهٔ عشق تو سر از پا نشناخت
هر کس بتو ره یافت ز خود گم گردید آنکس که ترا شناخت خود را نشناخت
دیشب که دلم ز تاب هجران میسوخت اشکم همه در دیدهٔ گریان میسوخت
میسوختم آنچنانکه غیر از دل تو بر من دل کافر و مسلمان میسوخت
پسند
تبصرہ
بانٹیں
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
1 Y
وا فریاد از دست عشق وا فریادا کارم به یکی طرفه نگار افتادا
گر داد دل شکسته دادا دادا ورنه من و عشق هر چه بادا بادا
گر بر در دیر می‌نشانی ما را گر در ره کعبه میدوانی ما را
اینها همگی لازمهٔ هستی ماست خوش آنکه ز خویش وارهانی ما را
تا چند کشم غصهٔ هر ناکس را وز خست خود خاک شوم هر کس را
کارم به دعا چو برنمی‌آید راست دادم سه طلاق این فلک اطلس را
در دیده بجای خواب آبست مرا زیرا که بدیدنت شتابست مرا
گویند بخواب تا به خواب‌ش بینی ای بیخبران چه جای خوابست مرا
پسند
تبصرہ
بانٹیں
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
1 Y
آن یار که عهد دوستداری بشکست میرفت و منش گرفته دامن در دست
می‌گفت دگر باره به خواب‌م بینی پنداشت که بعد ازو مرا خوابی هست
پسند
تبصرہ
بانٹیں
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
1 Y
باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ گر کافر و گبر و بت‌پرستی باز آ
این درگه ما درگه نومیدی نیست صد بار اگر توبه شکستی باز آ
ای دلبر ما، مباش بی دل برِ ما یک دلبرِ ما به از صد دل برِ ما
نه دل برِ ما، نه دلبر اندر برِ ما یا دل بر ما فرست یا دلبرِ ما
از واقعه‌ای ترا خبر خواهم کرد و آنرا به دو حرف مختصر خواهم کرد
با عشق تو در خاک نهان خواهم شد با مهر تو سر ز خاک بر خواهم کرد
پسند
تبصرہ
بانٹیں
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
1 Y
در وصل تو پیوسته به گلشن بودم در هجر تو با ناله و شیون بودم
گفتم به دعا که چشم بد دور ز تو ای دوست مگر چشم بدت من بودم
از سینه صدایِ اَرغَنون می‌آید وَز دیده به‌جای اشک، خون می‌آید
درشامِ فراق،ناله ام ازدلِ تَنگ آغشته بخونِ دل برون می آید
هوشم نه موافقان و خویشان بردند این کج کلهان مو پریشان بردند
گویند چرا تو دل بدیشان دادی؟ والله که من ندادم ایشان بردند
پسند
تبصرہ
بانٹیں
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
1 Y

میرزا محمد تقی خان فراهانی معروف به امیر کبیر اولین صدراعظم ناصرالدین شاه قاجار در چنین روزی 20 دی ماه 1230 شمسی در حمام فین کاشان به قتل رسید.
یکصدو هفتاد و یکمین سال روز شهادت میرزا تقی خان امیر کبیر ، بزرگ مرد تاریخ تسلیت باد

image
پسند
تبصرہ
بانٹیں
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
1 Y

سلااااام صبح بخیر دوستان،چهارشنبه خوبی داشته باشید....

image
پسند
تبصرہ
بانٹیں
Showing 617 out of 1831
  • 613
  • 614
  • 615
  • 616
  • 617
  • 618
  • 619
  • 620
  • 621
  • 622
  • 623
  • 624
  • 625
  • 626
  • 627
  • 628
  • 629
  • 630
  • 631
  • 632

پیشکش میں ترمیم کریں۔

درجے شامل کریں۔








ایک تصویر منتخب کریں۔
اپنے درجے کو حذف کریں۔
کیا آپ واقعی اس درجے کو حذف کرنا چاہتے ہیں؟

جائزے

اپنے مواد اور پوسٹس کو بیچنے کے لیے، چند پیکجز بنا کر شروع کریں۔ منیٹائزیشن

بٹوے کے ذریعے ادائیگی کریں۔

ادائیگی کا انتباہ

آپ اشیاء خریدنے والے ہیں، کیا آپ آگے بڑھنا چاہتے ہیں؟

رقم کی واپسی کی درخواست کریں۔