فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها
    #فرداتون
    جستجوی پیشرفته
  • وارد شدن
  • ثبت نام

  • حالت شب
  • © 2025 فیس بوک ایران ، شبکه اجتماعی تکواژه ها
    در باره • فهرست راهنما • با ما تماس بگیرید • سیاست حفظ حریم خصوصی • شرایط استفاده • بازپرداخت

    انتخاب کنید زبان

  • Arabic
  • Chinese
  • Dutch
  • English
  • French
  • German
  • Italian
  • Japanese
  • Korean
  • Persian
  • Russian
  • Spanish
  • Swedish
  • Turkish
  • Urdu

تماشا کردن

تماشا کردن

وبلاگ

مقالات را مرور کنید

بازار

آخرین محصولات

صفحات

صفحات من صفحات لایک شده

بیشتر

انجمن کاوش کنید پست های محبوب شغل ها ارائه می دهد بودجه
تماشا کردن بازار وبلاگ صفحات من همه را ببین

کشف کردن نوشته ها

Posts

کاربران

صفحات

گروه

وبلاگ

بازار

انجمن

شغل ها

بودجه

علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال

image
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال

image
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال
بیا با من بساز ای جان من این عشق شیرین را
بخوان با نغمه‌های خود دو رکعت از غزل بادف
که مسحور نوایت می‌کنم این دین و آیین را
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال
من این وابستگی ها را به تو هرگز نمی‌خواهم
ولی غرقم به آغوشت بیا بشکن تو آیین را
کجایی پس تو ای همراه و ای شیرین تر از جانم
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال
بشارت
بشارت ده به قلب من نگاه ِ غرق تحسین را
بکش بر موی من دستی که کامل می‌کند دین را
از آن شوری که در قلبم بپا کردی سراسیمه
اگر رخصت دهد دلبر، فدایش می کنم چین را
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال
اگر آدم ها ذره ای از آن چه
در دل یکدیگر می گذرد
با خبر می شدند
همه از هم فرار می کردند.
تنها عاشقان حقیقی می ماندند
که دست در دست هم
نگاه در چشم هم
می گفتند و می خندیدند
واز مصاحبت باهم لذت می بردند.
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال
از خنده و جادو و نگاه و سخن و ناز
بس تیر جفا بر من از آن سیم تن آمد
هم صحبتی اش گر چه مرا همچو عسل بود
چون زهر مرا وحشت ختم سخن آمد
بگذشت چو باد آخر و از مزه وصلش
چیزی نچشیده گه راهی شدن آمد
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال
از جادوی چشمش نبدی هیچ گریزم
با هر نگهی تیر ز مژگان به تن آمد
آن خنده مستانه که دیدم به لب او
دیدم چه بر آرامش و ایمان من آمد
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال
پنداشتم آهنگ سفر کرد به هر خیز
بس لرزه کزین فکر خطا بر بدن آمد
می گفت کلامی و ندانم که چه می گفت
تنها به من آهنگ خوش آن سخن آمد
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال
از ره نرسیده غم راهی شدن آمد
حیرانم از این غم که گه آمدن آمد
نادیده رخش اندُه رخ دیدن آخر
پیشش ننشسته غم برخاستن آمد
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Showing 754 out of 1936
  • 750
  • 751
  • 752
  • 753
  • 754
  • 755
  • 756
  • 757
  • 758
  • 759
  • 760
  • 761
  • 762
  • 763
  • 764
  • 765
  • 766
  • 767
  • 768
  • 769

ویرایش پیشنهاد

افزودن ردیف








یک تصویر را انتخاب کنید
لایه خود را حذف کنید
آیا مطمئن هستید که می خواهید این ردیف را حذف کنید؟

بررسی ها

برای فروش محتوا و پست های خود، با ایجاد چند بسته شروع کنید. کسب درآمد

پرداخت با کیف پول

هشدار پرداخت

شما در حال خرید اقلام هستید، آیا می خواهید ادامه دهید؟

درخواست بازپرداخت