Beğen
Yorum Yap
Paylaş
Keşfedin Mesajları
Beğen
Yorum Yap
Paylaş
Beğen
Yorum Yap
Paylaş
Beğen
Yorum Yap
Paylaş
Beğen
Yorum Yap
Paylaş
Beğen
Yorum Yap
Paylaş
دو فنجان قهوه دو صندلی و یک میز مقابل من مقابل تو و یک خروار سکوت ساعتها من نگویم تو گوش کنی تو نگویی من گوش کنم و تنها لرزش بی تاب قهوه تمامِ ما را فریاد بزند
Beğen
Yorum Yap
Paylaş
مادرم نقاش بـود
پدرم سـاز میـزد
مادرم سوز ساز پدرم را می کشید
پدرم نقش های نگاه مادرم را، چنگ میزد
گاه گاهی که سفره خالی می شد
پدرم سـاز میـزد
مادرم سوز ساز پدرم را می کشید
پدرم نقش های نگاه مادرم را، چنگ میزد
گاه گاهی که سفره خالی می شد
Beğen
Yorum Yap
Paylaş
یک احساسِ زخمی
زمان می برد، تا ترمیم
مجال می خواهد به نو شدن
با شکوه گَشتن و رقص و سماع
حُرمتِ حریمِ آدمها ، داشته باشیم
زمان می برد، تا ترمیم
مجال می خواهد به نو شدن
با شکوه گَشتن و رقص و سماع
حُرمتِ حریمِ آدمها ، داشته باشیم
Beğen
Yorum Yap
Paylaş
آوخ که خیال بلند فصلت، مجال نمی دهد از حقیقت کوتاه وصلت بسرایم
افسوس
غبار قدم تو ، که پرده حریر چشمان من است
مجال نمی دهد فروتنانه بسرایم
و امروزآسمان هم برای بی قراری من ناله میکند
افسوس
غبار قدم تو ، که پرده حریر چشمان من است
مجال نمی دهد فروتنانه بسرایم
و امروزآسمان هم برای بی قراری من ناله میکند
Beğen
Yorum Yap
Paylaş
Showing 801 out of 1830