✔️✔مغز خودرا به چالش بكشيد تا عصبها مجبور شوند مسيرهای جديد بسازند
ساعت را برعكس ببنديد
با دست دیگر مسواک بزنيد
با دست مخالف بنویسید
اينكار ظرفيت مغز و حافظه را زياد می كند.i
دانلود آهنگ جدید و بسیار زیبای رضایا به نام منو آروم کن
http://www.music-bass.ir/1400/....2/2/%D8%AF%D8%A7%D9%
دانلود آهنگ جدید و فوق العاده زیبای سامان جلیلی به نام درد
http://www.music-bass.ir/1400/....2/2/%D8%AF%D8%A7%D9%
گلایه از تو کنم یا شکایت از تقدیر
چه قدر قصه ببافم از این عجوزهء پیر
دلم گرفته ترین نقش این جهان شدهاست
پریش خاطرم از تار و پود بی تصویر
هجوم گَلهء آهو گذشت و شک دارم
غریوِ نعرهء گرگ است یا کشاکش شیر
به جز تو ورد لبم هیچ کس نخواهد بود
که کیمیای منی ای عُصارهء اکسیر
سکوت می کنم وُ واژه از رگم پیداست
نگاه می کنم وُ عشق می شود تعبیر!
صدای نالهء من میرسد به گوش فَلَک
چه حرف ها که نگفتم به حلقهء زنجیر
خیال اگر چه ندارد؛ ولی چنین باشد:
شکوه عشق تو پیوستهتر شود تکثیر
دلم نداشت به غیر از اجابت دعوت
قصور و جرم و گناه و شرارت و تقصیر
کسی که زندهگی ام بستهء وجودش بود
نوشت : "عاشق من باش و با غرور بمیر"
عاشقی دیدم که از معشوقه حسرت می خرید
تکه تکه قلب را می داد و مهلت می خرید
تا سحر بیدار بود و با زبانِ عاشقی
جرعه جرعه شعر می نوشاند و لکنت می خرید
لابلای دوزخِ شبهای حسرت زای خویش
در خیالاتش، کنارِ یار، جنّت می خرید
در کنارِ سفره ی خالی، برای عشقِ خود
از خدای مهربانِ خویش برکت می خرید
لحظه لحظه ساعتش را می شکست و بعد از آن
لحظه ها را می شمرد و باز ساعت می خرید
قسمتش چیزی به جز تنها شدن گویا نبود
از قضا، در کوچه ی تقدیر، قسمت می خرید
متهم می شد میانِ خلق، اما باز هم
آبرو می داد و جایش، بارِ تهمت می خرید
نامِ شاعر را نگویم تا نباشد غیبتش
بینوا در شهر می گشت و محبت می خرید
این منم، خون جگر از بد دوران خورده
مرد رندی که رکبهای فراوان خورده
غم ویرانی خود را به چه تشبیه کنم ؟
فرض کن کوه شنی طعنهی طوفان خورده
عشق را با چه بسازد، به کدامین ترفند
شاعری که همهی عمر غم نان خورده
چه به روز غزل آمد که همه منزویاند
قرعه بر معرکهی معرکهگیران خورده
از دهان کس و ناکس خبرش میآید
شعر، این باکرهی دست هزاران خورده
با چنین فرقهی نسناس، یقین پاپوش است
اتهامی که به شخصیت شیطان خورده
دشتمان گرگ، اگر داشت نمینالیدم
نیمی از گلهی ما را سگ چوپان خورده
جرم من فاش مگوهاست و حکمم سنگین
چه کند شاهد سوگند به قرآن خورده
شعر هم عقل ندارد که در این شهر شعور
گذرش بر من دیوانهی دوران خورده
مجتبی_سپید
غزلی نوشته مجنون،برسد به دست لیلی
نَفَسم بگو کجایی که ستاره ی سهیلی؟!
دو سه خط گلایه دارم، که به عرض میرسانم:
من و میل اینچنینی!!!تو چرا بدون میلی؟!
همه شب به انتظارت، غزلی سروده ام تا
تو یِ بی وفا بدانی ،که دلم گرفته ! خیلی
تو که پیش من نباشی ،همه ی دار و ندارم...
قلمی...دفتر شعری، دو سه واژه ی طُفیلی
تو نماز نیمه شبها...تو نیایشی...نه شعری!
تو شبیهِ یک دعایی،که مقدسی ! کُمیلی
من و پای لنگ شعرم،تو بگو چگونه روزی...
برسد به گَرد پایت؟ که قطار روی ریلی
نکند خبر نداری؟نَفَسم بیا که کار از...
غزل و گریه و هق هق،به خدا گذشته خیلی
ارشان (جواد) صابر مختاری
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟