🌼رفیق واقعی کسی است
🌺که لابلای شلوغی های روزمره
🌼ذهنش فراموشت نمیکند
🌺به بهانه ترافیک پر ازدحام زندگیش
🌼انتهای کوچه بن بست
🌺تنهایت نمیگذارد...
🌼رفیق واقعی در پی احتمال داشتن
🌺فرصت های بهتر،تو را میان
🌼بود و نبودش محک نمیزند
🌺رفیق روزهای بد و خوب زندگیم
🌼از خدا برایت سبدی پراز عشق
🌺و لبخند طلب می کنم
ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﻗﻠﺐ ﮔﺮﻡ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﻫﺮﭼﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﯼ ﺳﺮﺩ
ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻗﯿﺎﻧﻮﺱ ﻫﺎﯼ ﺛﺎﺑﺖ
ﻧﺴﯿﻢ ﻫﺎﯼ ﺻﺎﻣﺖ
ﺑﻪ ﺳﺮﺷﮏ ﻗﻠﻮﺏ ﻣﻨﺘﻈﺮ
ﺑﻪ ﻫﻮﺱ ﻫﺎﯼ ﻭﻟﮕﺮﺩ
ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﯾﮏ ﺯﻥ
ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﺗﻤﻨﺎ ﺷﮑﻦ ﻋﺠﺰ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮ
ﺑﻪ ﻧﻔﺮﺕ ﯾﮏ ﺯﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻋﺠﺰ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ
ﺑﻬﺮﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺑﺴﯿﻂ ﻃﺒﯿﻌﺖ
ﺍﺳﺖ
ﺑﻪ ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻗﻠﺒﻬﺎﯼ ﺷﮑﯿﺒﺎ
ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ
شده تقدیرِ کسی باشی و قسمت نشود؟
سالها گیرِ کسی باشی و قسمت نشود؟
پشتِ یک قلبِ به ظاهر خوش
و یک خنده ی تلخ
شده زنجیرِ کسی باشی و قسمت نشود؟
در میانِ تپشِ آینه پنهان شَوی و
روح و تصویرِ کسی باشی و قسمت نشود؟
شده در اوجِ جوانی ، با همین ظاهرِ شاد
تا گلو پیرِ کسی باشی و قسمت نشود؟
شده ازاد و رها باشی و تا عمقِ وجود
رام و تسخیرِ کسی باشی و قسمت نشود؟
می شود با همه ی ریشه و رگهایِ تَنت
سالها گیرِ کسی باشی و قسمت نشود؟
اره میشود چون اون از دلت خبر ندارد...
از راه دوری آمدم ، آغوش خود را باز کن
چرخی بزن دور و بَرَم ، قدری برایم ناز کن
بنشین کنارم ، خسته ام دستی بکش بر گونه ام
میلِ شدیدِ بوسه را ، پنهان چرا ؟ ابراز کن
دلسرد و بی انگیزه ام ، شوری به پا کن در دلم
سرمایِ تبریزِ مرا ، شَر جی تر از اهواز کن، شرجی تر از اهواز کن 😍
یا خاک پایت میشوم ، مستانه بر خاکم برقص
یا آسمانت میشوم ، در وسعتم پرواز کن
اصلا چرا فَک میزنم ؟ این ریش و قیچی دست تو
من تحت فرمانم فقط ، آهنگ خوبی ساز کن
سجاده ام این دفتر و ، راز و نیازم این غزل
در شعر بی آرایه ام ، تا میشود ایجاز کن