دلربایانه دگر بر سر ناز آمدهای
از دل من چه به جا مانده که باز آمدهای
در بغل شیشه و در دست قدح، در بر چنگ
چشم بد دور که بسیار بساز آمدهای
بگذر از ناز و برون آی ز پیراهن شرم
که عجب تنگ در آغوش نیاز آمدهای
می بده، می بستان، دست بزن پای بکوب
به خرابات نه از بهر نماز آمدهای
آنقدر باش که من از سر جان برخیزم
چون به غمخانهام ای بنده نواز آمدهای
#صائب
چشمم به چشمِ مردمانِ شهر شک دارد
لعنت به هر کس با تو حرف مشترک دارد
روزی که از چشم تو افتادم یقین کردم
چشمِ تمام مردمِ شهرم نمک دارد
حتی به چشمان خودم بی اعتمادم چون ...
آیینه هم گاهی درون خود تَرَک دارد
پای تو وقتی در میان باشد تمام من ...
با عالم و آدم نبردی تک به تک دارد
از "وان یکاد و چهار قُل تا آیه الکرسی"
تنها خدا در حفظ تو قصد کمک دارد
من سیب سرخت بودم و از چشمت افتادم
لعنت به هر کس گفته سیبِ سرخ لک دارد
داغ تو بر دل دارم و نفرین بر آنکس که ...
از داغ جانسوزِ دلم قلبی خُنَک دارد
فاطمه_اتحاد